از ویژگیهای بارز جامعه ایرانی مردسالاری میباشد. اما نمیتوان تصور كرد كه زنان در تمامی حوزهها و تمامی زمانها تحت تسلطاند و این مردان هستند كه جریان امور را تعیین میكنند. چنان كه كتی دیویس معتقد است: «تاكنون با مفهوم قدرت طوری برخورد می شده كه گویی فقط در اختیار مردان است و قدرت در اجتماعات برابری طلبانة آرمانی مورد نظر جایی ندارد. اما بررسی ها نشان داد كه قدرت در میان زنان نیز وجود دارد و آنان همچون كنش گرانی كه از قدرت استفاده می كنند مطرح هستند.» (اعزازی، 1385: 17-16)
در تحقیق حاضر سعی بر آن شده به روشهایی كه زنان كرد بكار میبرند تا در خانواده خویش جریان برخی از امور را به نفع خود گردانند و به اهداف خود رسیده وایدههایشان را تحقق بخشند، پی ببریم. ما در جهت تحلیل روشها و استراتژیهای آنان، كارایی و اثربخشی این استراتژیها گام برمیداریم.«تصمیم گیری پنهان از این منظر یعنی آرایش صحنه برای حفظ قدرت از طریق شیوه هایی مانند كنترل اطلاعات فرد B و دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و ایدئولوژی سازی در راستای سرپوش نهادن بر اختلاف منافع پنهان A وB یا سازماندهی تحقق منافع توسط A، چنان كه تحت این شرایط مؤثرترین حالت تصمیم گیری پنهان است كه B با توجه به ساخت های موجود و علی رغم میل خود شرایط را بپذیرد و خویشتن را برای طرح مسئله ذی حق نداند» (محمدی اصل، 1381: 63-62)
ترفندهای زنان در گریز از قدرت مردانه و اثرگذاری بر امور در خانواده برحسب طبقه اجتماعی، سبك زندگی، میزان تحصیلات، تعلق به گروه قومی و دینی و… تغییراتی میپذیرد. لذا در اینجا سعی بر آن بوده استراتژیهای قدرت را در یكی از گروههای همگن زنان، یعنی زنان طبقه متوسط شهرستان سنندج بررسی كنیم. البته با یادآوری این نكته كه ما استراتژیهای قدرت زنان كرد را از خلال روابط خویشاوندی و در میان گروه خانوادگی میپردازیم. خانواده كوچكترین واحد اجتماعی و خصوصی ترین واحد نیز هست. بسیاری از تنبیهات سخت بدنی زن توسط شوهر، و یا فرزندان توسط پدر، ناپدری و نامادری و دیگر افراد بزرگسال در خانواده و نیز آزارهای كلامی و روانی در داخل خانه صورت می گیرد. نگارنده بر این اعتقاد است كه زمانی كه افراد از كنش ارتباطی استفاده می كنند توسل به كنش وسیله ای و استراتژیك كاهش می یابد. در كنش ارتباطی است كه سلامت جسم و روان افراد حفظ می شود. زن و شوهری كه بتوانند با هم به راحتی و بدون موانع به كنش ارتباطی بپردازند فضای سالمتری در خانه تولید خواهند كرد و این سلامت ارتباط بر كودكان و ارتباط آنان با والدین تأثیر بسیاری خواهد گذاشت و در آینده همین الگوها نه تنها در خانواده ها كه از طریق افراد خانواده، در سطح اجتماعی و حوزه عمومی نیز، به رفتار در خواهد آمد و لذا به سلامت جامعه كمك فراوان خواهد نمود. من كارم را از سطح خانواده كه اولین نهاد اجتماعی كردن افراد است شروع كرده ام كه اولین قدمها را برای داشتن جامعه ای برابر، آزاد و عادل را از همین اولین آموزشگاه شروع كرده باشیم.«ارتباط بزرگ ترین عامل منفردی است كه بر سلامت انسان و رابطه اش با دیگران اثر می گذارد» (ستیر، 1373: 75)
طرح مساله:
معمولاً همیشه از قدرت مردانه بحث شده و از زنان به گونهای یادشده كه قدرتی نداشته و تصمیمگیریها، اعمال خشونتهای جسمی، جنسی و روانی و… همه از طرف مردان اعمال میشوند. بررسیها در مورد قدرت زنان اندك بوده، خصوصاً در مورد زنان كُرد.
اصطلاح «غیرشدگی»[1] با مفهوم «دیگری شدن» و مفهوم فوكویی«بیرونی شدن» یا حاشیهای شدن شخص ارتباط نزدیك دارد. شرایط غیرشدگی كه اغلب مترادف با «دیگری» تصور شده است، مختص شخص حاشیهای یا پیرامونی است كه به مراكز قدرت دسترسی ندارد. مراكز، نقطه مبدأ را بازنمایی میكنند كه در آن نقطه معنی به مثابه هنجار تعیین كننده، تأیید و تثبیت شده است. كسانی كه به دلیل طبقاتی، كاستی، جنسیتی یا مذهبی از مركز طرد میشوند نامرتبط با قواعد هنجاری طبقهبندی میشوند و«دیگری[2]» نام میگیرند. نظریه پردازان فمینیست بحث میكنند كه مردسالاری با استفاده از الگوهای هویتیِ ذات گرایانه و زیستشناسانه برای زنان، غیرشدگی را به تجربه زنان نسبت داده است. به این ترتیب تجربه زنان همگن شده، به حواشی رانده شده و در انقیاد هنجار عام، یعنی تجربة مرد درآمده است تا به قدرت مردسالاری مشروعیت و حقانیت بخشد.(هام وگمبل، 1382: 30) به همین دلیل از تجربه قدرتنمایی زنان بسیار كم سخن گفته میشود. دیگر آن كه زنان عمده فعالیتشان در خانه بوده و خانه یك حوزه خصوصی است كه حوزه خصوصی در برابر حوزه عمومی كمتر به چشم میآید و اخبار در مورد اتفاقات و رویدادها و رفتارها درون خانه بسیار كمتر از حوزه عمومی منتشر میشود. حوزه خصوصی جایی است كه رفت و آمد به آن كم و كنترل شده است و لذا اطلاعات درباره آن اندك میباشد اما حوزه عمومی بسیار راحتتر به چشم میآید و حال كه زنان تا چند دهه اخیر محدود به حوزه خصوصی بودهاند اطلاعات ما از رفتارهای آنها كمتر میباشد.
«از دیدگاه انسانشناسی فمینیستی همه فرهنگها زنان را در حوزة خانگی (خصوصی) و مردان را در قلمرو عمومی قرار میدهند. به اعتقاد میشل روزالدو بین فرودستی زنان در یك جامعه مشخص و میزان جدایی بین قلمروهای عمومی و خانگی رابطه مستقیمی وجود دارد.(روزالدو، به نقل از هام، 1382: 357)
لذا سعی كردیم كه روابط قدرت را در عرصه خصوصی، قلمروی كه زنان بیشترین حضورشان را در این عرصه دارند، بررسی كنیم.
«نكتهای كه باید بدان توجه داشت این است كه علم سیاست، تنها به مطالعه و بررسی رابطه قدرت در سپهر عمومی میپردازد، در حالی كه در زندگی خصوصی نیز رابطة قدرت وجود دارد و تفكیك میان دو حوزه، موجب بیتوجهی به مسئله قدرت در عرصه خصوصی است. در دوره اخیر، نه تنها فمینیستها، بلكه سایر اندیشمندان و نظریهپردازان، به دنبال رابطه قدرت در همه عرصهها هستند. از این رو، تعریف سیاست توسعه یافته است و دیگر محدود به قدرت حاكمیت و دولت نمیشود و زندگی خصوصی را نیز در بر میگیرد.» (مشیرزاده، 1383: 172)
روابط قدرت در خانواده متاثر از فرهنگ حاكم بر جامعه میباشد و نیز به نوبه خود تأثیرگذار بر فرهنگ حاكم. در اینجا نمیتوان از همه زنان كرد حرف زد زیرا این زنان برحسب ویژگیهایی از جمله طبقه اقتصادیشان و… وضعیتشان فرق میكند.
علاوه براین وضعیت زنان كرد در ایران با زنان كرد در سایر كشورها هرچند تشابهاتی دارد، اما تفاوتهایی نیز میپذیرد زیرا فرهنگ كردها در هر كشور، از فرهنگ غالب در آن كشور تأثیراتی پذیرفته كه این تأثیرات بر نگرش آن خرده فرهنگ نسبت به منزلت و حقوق زنان و میزان مشاركتدهی زنان در فعالیتها تأثیر میگذارد.
به همین دلیل ما اینجا از زنان در شهر سنندج كه یكی از شهرهای كردنشین در ایران میباشد سخن میگوییم.
یكی از عرصههایی كه قدرت در آن ظاهر میشود و روابط قدرت را در آن میتوان دید عرصه خانواده است. كه خصوصاً برای بررسی قدرت زنان، عرصه قابل مطالعه و قابل دسترسیتری است. نگرش نسبت به زنان در این نهاد، بر نگرش در دیگر نهادها هم تأثیر گذاشته و نیز تأثیر میپذیرد. زیرا بخش بزرگی از اجتماعیشدن و یادگیری در خانه و خانواده روی میدهد و همین افراد بازیگران سیستم اجتماعی خواهند شد. از سیستمهای اجتماعی تأثیر پذیرفته و نیز بر آن تأثیر میگذارند و نگرشها و عادات رفتاری خود را در مكانها و عرصههای مختلف با خود حمل میكنند.
قدرت مردان، در جامعه نسبت به قدرت زنان شناخته شدهتر است زیرا آنها بسیار بیشتر از زنان در عرصههای اجتماعی حضور رسمی و صوری دارند. در برخی موارد هرچند زنان ظاهراً حضور ندارند و ما زنان را رسماً در جایگاه تصمیمگیرنده نمیبینیم. اما در واقع رهبران پشت پردهاند. در این موارد شاید نمیتوان از واژه قدرت در معنای تخصصی آن و یا حتی اقتدار نام برد و بتوان از نفوذ زنان سخن گفت. آنان گاه نظرات و ایدههایشان را از طریق انتقال آنها به مردان، وارد عرصه عمل كرده و بدین ترتیب در بسیاری از امور دخالت میكنند. یعنی هرچند در ظاهر امر این مرد است كه حرف میزند و رأیش را بیان میكند اما فیالواقع این تفكرات و نظرات زن است كه او را به این نظر یا عمل سوق داده است. مثلاً در كردستان در مراسمی كه مهریه[3] تعیین میشود، این تنها مردان هستند كه در اتاقی گردهم نشسته و بر
سر مقدار آن چانه میزنند. اما این تنها ظاهر قضیه است. درواقع در بسیاری از خانوادهها قبل از شروع این مراسم، در خانه زنان شروع به بحث با مردان خانواده میكنند و مقدار مناسب مهریه را به او میگویند. حتی او را مجهز به دلایل و شواهدی میكنند تا در مراسم برای اقناع طرف مقابل از آن استفاده كند. آیین تعیین مهریه نمونهای است از صحنههای نفوذ زنان. و اما زن برای این نفوذ، از راهكارها و تمهیداتی بهره میبرد كه موضوع اصلی مورد بحث ما است.
اما چون زنان در بسیاری از موارد خود در صحنه ظاهر نمیشوند، حرفی نزده و درظاهر در قضیه دخالتی ندارند، سبب این تصور در اكثریت مردم گشته كه زنان منفعل و بدون قدرتاند. به همین دلیل شناسایی نحوه اعمال قدرت از طرف زنان در عرصههایی از خانواده از جمله: عرصه اقتصادی، عرصه تربیت فرزندان، عرصه زناشویی و… هدف این تحقیق میباشد. برتراند راسل در كتابش با نام قدرت، از قدرت پشت پرده سخن میگوید. او مینویسد« در هر سازمان بزرگی كه زمامداران قدرت زیادی در اختیار دارند، مردان(یا زنان) كوچكتری هم هستند كه با شیوههای شخصی خود در رهبران نفوذ میكنند» و البته او صفات لازم برای كسب قدرت پشت پرده را متفاوت از صفات لازم برای انواع دیگر قدرت میداند.(راسل: 1371، 71)
در اینجا واژه قدرت را به عنوان یك واژه عمومی بكار میبریم. در ذیل آن واژههای تخصصی اقتدار، نفوذ، دستكاری و… وجود دارد. شكل خاصی از قدرت موردنظر ما نمیباشد. بلكه مهم این است كه زنان بر امور در خانواده موثر واقع میشوند یعنی آنها را تحتتأثیر قرار میدهند. حال این تأثیرگذاری ناشی از اقتدار، زورگویی و سلطه باشد و یا ناشی از چانهزنی، اقناع و… مهم نحوه تأثیرگذاری و تاكتیكها و نیز سیاستهای زنان در طی جریان تأثیرگذاری میباشد. كه حال هدف زن از این تأثیرگذاری تامین منافع شخصی خویش، منافع خانواده پدریاش و یا نفع خانوادهای كه تشكیل داده است باشد. محور اصلی بحث ترفندها، گریزها، سیاست و استراتژیهایی است كه این زنان در جهت رسیدن به آنچه نفع و مقصود میدانند بكار میگیرند.
«قدرت پدیدهای است كه همیشه در زندگی اجتماعی وجود دارد. در همة گروههای انسانی برخی افراد اقتدار و نفوذی بیش از دیگران دارند و خودِ گروهها نیز از نظر میزان قدرتشان متفاوتند. معمولاً قدرت و نابرابری رابطة نزدیكی بایكدیگر دارند. قدرتمندان میتوانند منابع ارزشمند مانند دارایی و ثروت را انباشته كنند و به دست آوردن چنین منابعی به نوبة خود وسیلة ایجاد قدرت است.» (صبوری: 1381،26)
هرچند به دغدغه اصلی زنان و منبع اصلی موردنزاع آنها و حتی میزان كارایی این روشها نیز پرداخته میشود اما اینكه آنچه او نفع خویش تشخیص میدهد آیا تشخیص درستی است و اینكه زندگی و انرژی و توان خویش را در جهت توهمی تلف كرده و یا اینكه آیا این روشها اخلاقی و منطقیاند یا نه در محور اصلی مباحث ما قرار ندارد و صرفاً در راستای محور اصلی، اشارهای به آنها خواهد شد.
لذا در اینجا اصطلاح كلی استراتژیهای قدرت به راهكارها، ترفندها، گریزها، رفتارها، اعمال و… در جهت نفوذ، اقتدار، سلطه، قدرت و… اشاره دارد.
شرح مفاهیم
«انسانشناسان فمینیست بین قدرت، اقتدار و نفوذ تمایز قائل میشوند. به نظر آنان زنان، به لحاظ بینا فرهنگی از برخی شكلهای قدرت در تصمیمگیری اجتماعی برخوردار میشوند. ولی از آنجا كه فعالیتهای مردان كانون ارزش فرهنگی است در تمامی فرهنگها منبع مشروعیت در اعمال قدرت نیز مردان هستند.» (هام وكمپل. 1382: 347)
«قدرت خانگی[4] اما خاصیت یا صفتی در یك سیستم خانوادگی است كه براساس آن فرد یا افرادی توانایی(بالقوه یا بالفعل) تغییر رفتار دیگر اعضای خانواده را دارند. منابع قدرت را معمولاً در ارتباط با شاخصهایی چون تحصیلات، درآمد، مالكیت، شغل و … میدانند.در این حوزه به روابط داخلی افراد و فرایندهایی كه در آن قدرت شكل میگیرد نظیر تصمیم گیریها، حل مشكلات، حل تضادها و … توجه میشود. منابع قدرت ویژگیها یا نهادهایی را در بردارد كه موجب تمایز عامل قدرت و تابع قدرت میشوند. این منابع شامل شخصیت، مالكیت و سازمان میشود.(گالبریت، 1373: 11)
«فرهنگ علوماجتماعی قدرت را اینگونه تعریف میكند: قدرت در كلیترین مفهوم آن عبارت است از:
الف) توانایی(اعمال شده یا نشده) برای ایجاد رویداد معین
ب) نفوذ اعمال شده به وسیله یك فرد یا گروه به هر طریق بر رفتار دیگران در جهات مورد نظر.
این تعریف در واقع از تعریف معروف ماركس و برگرفته شده است كه قدرت را«توانایی اعمال ارادة خود در یك رابطه اجتماعی معین صرف نظر اینكه مبنای آن توانایی چیست، حتی در برابر مخالفت و به رغم اراده دیگران» تعریف میكند.» (صبوری. 1381، 25-24)
«قدرت در معنایی عام قابلیت انجام اعمال مؤثر یا توانایی اثرگذاری مطلوب بر اشیاء یا افراد است.»(ریویر. 1382. 28)
دال در رابطه با قدرت معتقد است كه:
«طرف A بر طرف B تا جایی قدرت اعمال میكند كه بتواند طرف B را به كاری وا دارد كه در غیر آن صورت كار مزبور را انجام نمیداد.» (Dahl . R , 1957: 203)
«مفهوم اقتدار به وضعیتی اشاره دارد كه در آن اعمال كنندگان قدرت از نظر عموم مردم دارندگان به حق با مشروع قدرت پنداشته میشوند، بدین سان ، قدرت به تنهایی به مفهوم وضعیتی است كه به توانایی كاربرد زور اشاره دارد اما اقتدار ویژگی رضایت را هم در بر دارد.» (صبوری، 1381. 28)
«قدرت به اعمال نفوذ با تكیه بر نوعی مجازات اطلاق میشود(كاربرد زور جسمانی، شدیدترین نوع مجازات منفی است)؛ اما اقتدار به اعمال نفوذ مبتنی بر حیثیت شخصی و یا منزلتِ یك سمت اطلاق میشود.» (بیتس و پلاگ. 1375: 654)
«سیاست ترجمه واژة یونانی Politeia است كه یونانیها به آن نظام شهری میگفتند. یعنی شیوه سازمان بخشیدن به فرماندهی كه در دولت شهرهای یونانی به مفهوم سازمان دهی تمام اجتماع در نظر گرفته میشد. این واژه به مفهوم شهروندی، حكومت و شكل حكومت نیز به كاربرده شده است.» (صبوری. 1381، 23)
«واژه سیاست در زبان فارسی به معنای(1) با داشتن ملك، حكومت، ریاست و داوری (2) مصلحت، تدبیر و دوراندیشی (3) قهر كردن و هیبت نمودن (4) شكنجه، عذاب و عقوبت و مجازات كردن است.» (دهخدا، 1345، 742- 741)
«خانواده یك گروه زیستی ـ اجتماعی است كه حداقل از دو نفر(مرد ـ زن) كه با یكدیگر نسبت خونی ندارند تشكیل شده معمولاً خانواده، محلی برای فرزندآوری است و حداقل كاركرد خانواده این است كه محیطی را فراهم میسازد كه در آن نه تنها نیازهای طبیعی افراد برآورده میشود بلكه جایگاه اجتماعی ـ فرهنگی فرد نیز تثبیت میگردد. شكل جهانی خانواده امروزی به شكل زیستی شامل والدین و فرزندان میباشد.(Gould and Lokolb, 1964. 257-259) و دكتر ساروخانی خانواده را این چنین تعریف میكنند. «خانواده گروهی است اجتماعی و متشكل از افرادی كه دارای روابط سببی(زن-شوهر)، احیاناً نسبی(در صورت وجود فرزندان) و گاه فرزندپذیری با یكدیگرند.»(ساروخانی، 1370: 144)
ایدئولوژی«یعنی ارزشها و باورهایی كه به تحكیم موقعیت گروههای قدرتمندتر به زیان گروههای كم قدرتتر یاری میرسانند. قدرت، ایدئولوژی و تضاد همواره با یكدیگر پیوند نزدیك دارند. بسیاری از ستیزهها به علت پاداشهایی كه قدرت میتواند به همراه آورد، بر سر قدرت است.»(گیدنز 1381: 767)
فضای خصوصی: فضایی كه مربوط میشود به كوچكترین واحد اجتماعی یعنی خانواده. وقتی از یك خانه یا آپارتمان حرف میزنیم با فضای خصوصی سروكار داریم كه افراد محدودی به آن رفت و آمد دارند.(فكوهی. 1381 جزوه درس انسانشناسی شهری) هیچكس نمیتواند بدون رضایت ساكن به محل مسكونی وارد شود. فضای خصوصی از نظر حقوقی حفاظت شده است.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فرم در حال بارگذاری ...