بانکها به عنوان بخشی از نظام اقتصادی که نقش فعالی در برنامه های توسعه کشور دارند، در طی سالهای گذشته با چالشهای فراوانی روبرو بوده اند که مهمترین آنها گسترش دامنه رقابت بین بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری و افزایش سطح دانش و آگاهی مشتریان و به تبع آن تغییر در انتظارات و نیازهای مشتریان بوده است. بنابراین بانکها باید با شناسایی دقیق عوامل موثر بر جلب رضایت مشتری، سیستمهایی را در جهت جلب مشتریان و در نهایت ایجاد وفاداری هدایت و اجرا نمایند (ونوس و صفائیان، 1384، ص 22).
بانکها همچون سایر مؤسسات در معرض تغییر دگرگونیهای زیادی قرار دارند و بنا به شرایط موجود برای بقاء وسودآوری، باید تلاش خود را در جهت حذف موانع و کاستی ها و پیروی از شیوه های نوین بازاریابی و اتخاذ روش های نو و سازنده به کار گیرد(تیلور، 2004، به نقل از صادقی و همکاران، 1391). علاوه بر این طی دهه گذشته، بخش خدمات مالی دستخوش تغییرات شدیدی شده است که در نتیجه محیطی با رقابت شدید و رشدی اندك در میزان تقاضای اولیه به وجود آمده است. در چنین محیطی، رویدادهای مربوط به ارتباطات تعهدآور و موروثی بین مشتری و بانک مورد معامله، به گونه ای فزاینده در حال کاهش است و بانکها در حال طراحی استراتژی هایی برای جذب وحفظ مشتریان هستند (پریتچارد، 2003، به نقل از همان). زمانی بانک ها می تواند به این مهم دست یابند که به عملکرد کارکنان و توسعه منابع انسانی خود توجه کنند.
عملکرد کارکنان همواره اثر قابل ملاحظه ای بر فعالیت های سازمان می گذارد (آذر و دانشور، 1386). وقتی صحبت از عملکرد می شود نتیجه ی کار به دست آمده به ذهن مبتادر می گردد. در زمینه ی عملکرد، عده ای عملکرد را برای نتیجهی کار به کار می برند (سلطانی، 1387). عملکرد عبارت است از معیار پیش بینی یا معیار وابسته کلیدی در چهارچوبی که ارائه می دهیم، این چهارچوب به عنوان وسیله ای برای قضاوت در مورد افراد، گروهها و سازمانها عمل می کند(آندرو،1998، به نقل از صالحی کردآبادی، 1389). فرهنگ انگلیسی آکسفورد عملکرد را به عنوان« اجرا، به کار بستن، انجام دادن هرچیز منظم یا تعهد شده تعریف می کند. این تعریف علاوه بر اینکه در ارتباط با ستاده ها و بروندادها است، بلکه نشان می دهد که عملکرد مرتبط با انجام کار و هم چنین نتاج حاصله می باشد. بنابراین عملکرد را می توان به عنوان رفتار تلقی کرد(حقیقی و همکاران، 1388). محققان می خواهند بدانند چه عواملی موجب افزایش اثر بخشی و عملکرد فرد، گروه و یا سازمان می شود(افجهای،1380). یکی از عواملی که بر عملکرد کارکنان تأثیر می گذارد، بکارگیری مدیریت استعداد در سازمان می باشد.
بررسی های اخیر نشان می دهند كه شمار زیادی از سازمان های بزرگ، با مشكل كمبود شدید افراد مستعد روبهرو می باشند. اسپارو و هیل تراپ (1999) با بررسی مشكلات در حال رشد مربوط به كمبود استعدادها در بیشتر كشورهای اروپایی، نتیجه گرفته اند كه در قرن بیست ویكم نیاز به افرادی كه دامنه ی گسترده ای از مهارت ها و توانایی های مورد نیاز برای مقابله با نیازهای پیش بینی نشده ی شركت ها را داشته باشند، رو به گسترش است. شركت های سراسر جهان برای دست یابی به استعدادها، خود را درگیر رقابت با دیگران می نمایند .از این رو، كسب وكارها باید توانایی شناخت افراد با استعداد، ارایهی آموزش لازم به آنها و حفظ و نگهداری كاركنان با ارزش را برای بلندمدت داشته باشند و برای این امر راهبرد هایی را در نظر بگیرند (به نقل از مك كالی و ویكفیلد[1]، 2006).
مدیریت استعداد به عنوان فرایندی پویا و سیستماتیک برای شناسایی، توسعه و حفظ استعداد تعریف می شود. در تعریفی دیگر مدیریت استعداد جذب، شناسایی، توسعه، درگیری، نگهداری و به کارکیری سیستمیک افراد با پتانسیل های بالا یعنی کسانی که دارای ارزش خاصی برای سازمان هستند، در نظر گرفته می شود(دیویس و دیویس[2]،2010).
ابهامات گوناگونی پیرامون عملكرد مدیران در دانشگاهها وجود دارد. بطوریكه بسیاری از محققان و پژوهشگران مطرح میكنند عملكرد از عوامل متعددی تاثیر میگیرد كه از آن جملهاند: فرهنگ سازمانی، سلامت سازمانی، بهرهوری، شیوههای تفكر مدیران، شیوههای حل تعارض و بسیاری عوامل دیگر كه میتوانند عملكرد مدیران را تحت تاثیر قرار دهند.
پترز و واترمن[2] (1998)، مطرح میكنند كه سازمانهای اثربخش و سازمانهایی كه دارای عملكرد مطلوبی میباشند، دارای فرهنگ سازمانی قوی بوده كه تناسب محتوای فرهنگ با شرایط محیطی سازمان از اصول آن است و معتقدند كه چنانچه فرهنگ سازمانی قوی باشد، میتواند عملكرد مطلوبی را به نمایش بگذارد. فرهنگ سازمان چیزهایی نظیر قابل قبول بودن غیبت، به موقع سركار حاضر شدن و میزان تلاشی را كه یك شخص باید داشته باشد، به كاركنان القا میكند (الوانی و دانایی فرد، 1381).
همچنین، در زمینة ارتباط بین كارآفرینی با عملكرد نیز تحقیقات فراوانی صورت گرفته است كه از آن جمله میتوان به تحققیق كولمن و آنتونیوكسی[3] (1983)، اشاره نمود. آنها معتقدند كه كارآفرینی در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی بسیار موثر بوده و یكی از عوامل موثر در زمینة مشاركت افراد، ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس، افزایش مهارتهای فردی، اجتماعی و شغلی، توانمندیهای بالقوه و نگرش مثبت نسبت به خود و محیط اطراف خود و در نهایت از انگیزههای قوی برای كار، تلاش، كارآفرینی و بازدهی عملكرد مناسب میباشد. از اینرو، یكی از ویژگیهای مدیر خلاق و كارآفرین، احساس ارزشمندی و نشان دادن عملكرد بالا در سازمان میباشد (شریفی، 1392)
با ی اجمالی به تحقیقات انجام شده در زمینه عملكرد مدیران و ارتباط آن با سایر متغیرها از قبیل فرهنگ سازمانی و كارآفرینی میتواندریافت كه مدیران كارآفرین و مدیرانی كه از فرهنگ سازمانی متناسبی برخوردار بوده و سازمان را به نفع مطلوبی هدایت میكنند، عملكرد مطلوبی را نیز به نمایش گذاشته و اثر بخشی و بهرهوری فزایندهای را نیز نشان میدهند.
با توجه به اینكه در تحقیق حاضر به بررسیی ارتباط بین فرهنگ سازمانی و كارآفرینی مدیران با عملكرد آنان پرداخته میشود و با تاكید بر تحقیقات انجام گرفته، مطرح میشود كه منبع مسأله پژوهش حاضر را میتوان به عنوان خلاء نظری دریافت و سوال اصلی تحقیق حاضر را
اینگونه عنوان نمود كه آیا ارتباط معنیداری بین فرهنگ سازمانی و كارآفرینی مدیران با عملكرد آنان در دانشگاههای آزاد تربیت بدنی استان تهران وجود دارد یا خیر؟
3.1. اهمیت و ضرورت تحقیق
اجرای این گونه تحقیقات میتواند اطلاعات مفید و سودمندی جهت برنامهریزیهای آتی مهیا سازد. كسب یافتههای تجربی بعنوان مهمترین گام در كنترل كیفی تولید شناخته میشودو از آنجایی كه فرهنگ سازمانی و همچنین كارآفرینی مدیران به عنوان یكی از موثرترین عوامل در عملكرد مدیران شناخته میشود، نقش مهم و اساسی در مدیریت منابع انسانی بر جای میگذارد، باید تلاش كرد تا اطلاعات سودمند و جامعهی را نسبت به آن بدست آورده و از این طریق زمینههای افزایش عملكرد را ایجاد كرده و بستر مناسبی را برای بهرهوری و اثربخشی سازمان و مراكز آموزشی فراهم نمود.
همانگونه كه مطرح گردید، فرهنگ سازمانی حاكم دریك سیستم و همچنین كارآفرینی مدیران، رابطه مستقیمی را با عملكرد مدیران نشان میدهد. به طوری كه با افزایش و ارتقاء فرهنگ سازمانی و بهرهگیری از كارآفرینی مدیران میتوان شاهد عملكرد مدیران و افزایش بهرهوری در سازمان بود و به راحتی سیر صعودی توسعه منابع نیروی انسانی را مشاهده كرد. در مقابل، هنگامی كه سازماندارای یك فرهنگ ویژه و قالب بر ارزشهای بنیادی نباشد، مشاركت در بین اعضاء كاهش یافته و تنها تخلفات اداری افزایش مییابد و در پی آن آسیبهای فراوانی به سیستمهای آموزشی وارد میآید.
از اینرو، با توجه به اهمیت فزاینده سازمان و بخصوص مراكز آموزشی از جمله دانشگاهها كه به عنوان پروروش دهندگان نیروی انسانی و توسعه منابع انسانی شناخته میشوند، ضروری است تا به بررسی عوامل موثر بر عملكرد مدیران، یكی از افراد كلیدی كه دیگری از قبیل فرهنگ سازمانی و كارآفرینی مدیران پرداخت تا از این طریق بتوان به بهرهوری سازمان و اثر بخشی آن نائل آمد.
بنابراین، عملكرد مدیران از اهمیت فراوانی برخوردار بوده و باید تلاش كرد تا با كسب اطلاعات بنیادی و راهكارهای مناسب برای افزایش بازدهی و عملكرد مطلوب از یك سو و ایجاد یك فرهنگ سازمانی مناسب با ارزشها از سوی دیگر، زمینة مساعدی را برای افزایش عملكرد فراهم آورد. اجرای اینگونه تحقیقات میتواند گامی موثر در جهت كسب اطلاعات اولیه باشد تا از این طریق تصمیمگیریهای مدیریتی به گونه صحیح اتخاذ و اعمال شود.
در این پژوهش به صورت مقدماتی به شناسایی برخی از عوامل فرهنگی و سازمانی موثر بر عملكرد مدیران پرداخته شده و میتوان امیدوار بود كه استفاده از نتایج این تحقیق، افزایش و توسعه منابع انسانی را در پی داشته و زمینههای تحقق اهداف بلند مدت توسعه منابع انسانی را فراهم آورد. این اقدام میتواند اطلاعات ضروری را برای مدیریت كاربردی در راستای تحول فرهنگ سازمانی، كارآفرینی و بهبود عملكرد فراهم نماید.
از مشخصه های بارز جوامع امروزی ، تغییرات پی در پی و مستمر می باشد . سازمان ها نیز به عنوان جزئی از این جوامع ، دچار این تغییرات و تحولات گسترده شده اند . محیط ناپایدار در حال تغییر ، مقوله جهانی شدن ، خصوصی سازی و ظهور فن آوری پیشرفته ارتباطی و اطلاعاتی ، چالش های جدی هستند که نهادهای آموزشی و مدارس به عنوان رکن اساسی و عملیاتی این نهادها با آن مواجه شده اند . اگر نظام آموزشی و مدارس در پی مهندسی مجدد ساختار و کارکردشان نباشند و جایگاه خود را در جامعه تغییر ندهند ، آینده ای مبهم خواهند داشت .
جامعه ای که هدف آن پیشرفت بر اساس دانش و فن آوری است ، باید ابتدا آموزش و پرورش خود را متحول کند . برای این کار باید فن آوری آموزشی ، یعنی طراحی ، اجرا و ارزشیابی برنامه ریزی شده پژوهش های بنیادی و کاربردی را به کار گیرد . ( رستگار پور و عبدالهی ،1384 )
پیدایش مدارس هوشمند به عنوان جزیی از سیستم های حمایت کننده آموزش رسمی برای یادگیرندگان محروم از تحصیل در کشورهای پیشرفته نظیر انگلستان و آمریکا از اوایل دهه 1960 فرصت های جدید یادگیری را فراهم نموده است . ( زمانی و همکاران ، 1388)
در کشورهای در حال توسعه ، مدارس هوشمند به صورت حضوری برای جبران برخی از عقب ماندگیها نظیر شیوه های ناکارآمد تدریس سنتی معلم محوری ، کمبود کتاب های درسی غنی و روز آمد ، فقر سواد اطلاعاتی و رایانه ای معلمان و دانش آموزان ، نیازهای روز افزون
بازار کار به نیروهای انسانی کار آمد و مجهز به سواد فن آوری در حال شکل گیری و توسعه است .
در این راستا جمهوری اسلامی نیز از این امر مستثنی نبوده و از سال 1383 به تاسیس مدارس هوشمند پرداخته و در این راستا سند راهبردی مدارس هوشمند به درخواست سازمان آموزش و پرورش استان تهران توسط جهاد دانشگاهی صنعتی شریف انجام شده است . در این سند در تعریف مدارس هوشمند آمده است که مدرسه هوشمند سازمانی است آموزشی ، با موجودیتی فیزیکی و حقیقی ( نه مجازی ) که در آن دانش آموزان به شکل نوینی آموزش خواهند دید . در این گونه مدارس ، دانش آموزان متناسب با استعدادها و علایق خود به یادگیری می پردازند توجه به باور کردن تمامی استعدادها ی بالقوه دانش آموزان در تمامی فعالیت های آموزشی و فوق برنامه در این مدارس به چشم می خورد ، هم چنین محدودیتی در ادامه روند یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وجود نخواهد داشت . ( پیش نویس سند راهبردی مدارس هوشمند ، 1384 )
هدف مدارس هوشمند ، کمک به اجرای اهداف ملی آموزش کشور و نیز تقویت و پرورش نیروی کار آمد برای مواجه با رویدادهای قرن 21 بوده است . در این مدارس یادگیری بر اساس سرعت انفرادی ، تشریک مساعی ، خود گردانی ، پیوستگی بین موضوعات درسی بوده است و محتوای درس فقط محدود به کتاب های چاپی نیست بلکه شامل کتاب های الکترونیک ، نرم افزارهای چند رسانه ای ، درس افزارها و پایگاه های اطلاعاتی است . در مدارس هوشمند ، فن آوری به منزله پلی ارتباطات بین معلمان ، دانش آموزان و والدین را آسان تر و موثرتر می سازد .
در دنیای امروز، سیستم های آموزش و پرورش کشورهای دنیا بسیار متحول شده اند. تغییرات با شتاب ثانیه ها همراه است. قرن حاضر، تبلور پیچیده ترین سطح علوم و فنون خواهد بود. به دنبال این تغییرات و پیشرفت های نوین و اساسی در همه حیطه ها، نظام های آموزشی دیگر در شکل و قالب خود، بدان شکل موجود، قادر به ادامه حیات نخواهند بود. زیرا؛ هدف ها، برنامه ها و راهبردها و سطوح اجرا، دیگر جوابگوی این تغییرات نیست. بررسی برای شکوفایی و تحول نظام های آموزشی، به ویژه روی محتوای دروس و شکل های ارائه «آموزش» و «یادگیری» آن، این مطلب را تأکید می کند که با چنین متغیرهای پیچیده و نوین در جهان مادی؛ نظام آموزشی قادر به تولید علم و شکوفایی نیست، و یا حتی در قالب امروزی، مجالی برای ادامه حیات نخواهد داشت (احدیان، 1382). یادگیری، در نظام تعلیم و تربیت ما به گونه های مختلفی تعریف و تعبیر شده است. در بعد سنتی آن، وجود یک کلاس و یک برنامه طراحی شده براساس یک نیاز کمی و مشروط به شرایط خاصی، از جمله: حرکت به سمت پایه بعدی و گرفتن امتیازی که به نمره قبولی معروف است آن را شکل می دهد. در بعد نوین و جدیدتر آن بهای خاصی به فراگیر، یعنی دریافت کنندگان اصلی آموزش داده شده است و رسیدن به مفهوم یادگیری را، در داخل برنامه جای داده است (رضوی، ۱۳۸۶).
تكنولوژی آموزشی، با رویكردهایی كه در مورد طراحی عنوان كرده، توجه متخصصین را به سمت اهمیت این رشته در مسائل انسانی می برد. مدل های طراحی آموزشی بسیار گوناگون، و بر حسب نظریات مختلف ارائه شده اندو در تجربیات گوناگون آموزشی در كشور های جهان، مطلوبیت خود را نشان داده اند، با تفكر بر روند ها و بر نامه های آموزشی، در اغلب نظام های موفق، این سوال در ذهن پرورانده می شود،كه علت توفیقات آنها در چیست؟ و آنها چگونه با متحول شدن عرصه های علوم و فنون ،به هدف های اصولی خود می رسند؟ (سیف، 1376).
از آنجاییكه كه نداشتن یك نقشه و برنامه در هر مرحله از تربیت انسان ها، بر پیچدگی مشكلات آموزشی، یادگیری و ساختاری افزوده، ونه تنها در مورد انسان، بلكه كل جریان های موجود در جامعه را، به لحاظ ارتباط عمودی و افقی مسائل تربیتی، با مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به مخاطره می كشاند، مشكل یادگیری، ریزش یادگیرندگان در دوره های تحصیل، عدم انتخاب درست رشته های تحصیلی، تكرار پایه، نرسیدن به عرصه تولید علم و در نهایت، عقب ماندگی اساسی انسانی، همه از مشكلات جنبی نبود طرح های مناسب در آموزش است (فردانش،۱۳۸۵). عدم توجه به برنامه ریزی محتوا و شیوه های ارائه، با توجه به دیدگاه های فلسفی تربیتی و جریان های آموزشی در همین زمینه مشکل را چند برابر کرده است. این مسئله، بویژه در مورد فراگیرانی مسئله سازتر می شود که، در پایه های حساس تحصیلی قرار دارند. برنامه های تعلیماتی ما در مقاطع جدید، با شکلی همراه است که، از جلب توجه و رضایت فراگیران، در برخورد با محتواهای مخصوصاً جدیدتر، بسیار ناتوان است. حال، چه بسا که همین محتواها، اساس انتخاب علایق، زمینه های شغلی و رشته های تحصیلی كارآموزان را تعیین می کند (همان منبع).
از سویی همه ساله در جهان دهها میلیون كارگر قربانی حوادثی میشوند كه منجر به كشته شدن و یا از كارافتادگی تعداد كثیری از آنها میگردد. بر طبق آمار منتشر شده در كشورهای پیشرفته صنعتی، سالانه از هر ده نفر كارگر یكی دچار سانحه میشود و در نتیجه اینگونه سوانح، پنج درصد روزهای كار ملی به هدر میرود. حوادث ناشی از كار از سویی سبب ناراحتی فرد كارگر و یا افراد خانوادهاش میشود و از سوی دیگر سبب از بین رفتن سرمایه و تزلزل بنیان اقتصادی جامعه میگردد (گرامی نژاد، ۱۳۹۰).
بررسى ها نشان داده است كه درصد نسبتا بالایى از حوادث، بواسطه خطاى انسانى بوقوع مى پیوندد خطاى عملكرد انسان، جنبه هاى مختلفى دارد كه جهل، نادانى وناآگاهى از عاقبت عمل یكى از مهمترین این جنبه ها می باشد و براى از بین بردن آن، باید نیروى كار و اشخاص را نسبت به خطراتى كه در محیط كار تهدیدشان مى كند، آگاه كرد و آموزش را به آنان ارائه داد. محققین زیادى كوشیده اند تا با دستیابى به میزان آگاهى كارگران از مسائل ایمنى و بهداشتى، بتوانند برنامه آموزشى مناسبى را دراین زمینه اجرا نمایند. البته توجه به عامل انسانى در ارتقاء ایمنى محیط هاى كارى، بدین معنى نیست كه دیگر فاكتورهاى مطرح در ایمنى و بهداشت كار نظیر طراحى صحیح ماشین آلات، آرایش مناسب ماشین آلات در محیط كار، حفاظتها، وسائل حفاظت فردى… از اهمیت كمترى برخوردار هستند، بلكه درواقع تمام آنهاجزئى از یك برنامه جامع ایمنى را طلب مى كنند. وقتى علیرغم رعایت كلیه ضوابط ومقررات ایمنى، بازرسى و… حوادث همچنان نرخ بالایى را به خود اختصاص مى دهند، توجه به عامل انسانى كه یكى از فاكتورهاى مهم در بروز حوادث ومسائل ایمنى است اهمیت فوق العاده اى پیدا می كند (علیجان، 1372).
یکی از مشکلات مهم آموزشی به ویژه در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، مشکل نداشتن آموزشهای خاص در ارتباط با ایمنی و بهداشتی برای كارآموزان فنی و حرفه ای به عنوان شاغلین آینده می باشد. ایمنی به عنوان شاخصی در خصوص درجه نسبی فرار از خطر و همچنین بهداشت حرفه ای به عنوان مفاهیمی جهت ارزیابی میزان تماس با آلاینده های مختلف و متعدد محیطهای کار از جمله موارد حائز اهمیتی هستند که سازمان فنی و حرفه ای با طراحی های دوره های آموزشی می بایست به آن توجه نمایند. بدیهی است شناسایی و کنترل خطرات برای بالا بردن سطح عملكرد در سایه دارا بودن محیطی بهداشتی، ایمن است. از این رو پژوهش حاضر با در نظر گرفتن اینكه میزان بسیار بالای حوادث ناشی از كار در اثر عوامل فیزیكی، عدم توجه به استفاده از تجهیزات ایمنی فردی، عدم شناخت كافی از فرهنگ بهداشت و ایمنی و … در مراكز فنی و حرفه ای است و نیز با توجه به پیشرفت های اخیر در زمینه طراحی دوره های آموزشی بر اساس الگوهای مهارتی و رفتاری، این پژوهش در پی طراحی آموزشی بر اساس بازده های یادگیری مدل كرامپ و بررسی تأثیر آن بر روی مهارتهای كارآموزان فنی و حرفه ای شهر ایلام می باشد. از آنجاییكه تا كنون به مسأله بهداشت و ایمنی كار بر اساس مدل كرامپ پرداخته نشده است، پژوهش حاضر از این لحاظ جدید می باشد. با استفاده از الگوی پیشنهادی طراحی شده سعی در آموزش و به یادسپاری بهتر عوامل مرتبط با بهداشت و ایمنی كار و نیز كاهش میزان خطرات ناشی از كار، ارتقاء فرهنگ بهداشت و ایمنی كار و بهبود عملكردهای مهارتی در بین كارآموزان فنی و حرفه ای دارم.
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق:
هنگام اجرای روش ها و راهبردهای ایمنی شغلی، صنعتی و محیطی با مشكلات و تناقضاتی رو به رو می شویم. توجه به این مسائل، موجب كاهش تأثیرات محیطی و پیشگیری از حوادث احتمالی می شود. اگرچه مزایای این امر بسیار قابل توجه است، اما تحقیقات نشان می دهد كه اهمیت و ضرورت معیارهای ایمنی در سازمانها، به طور كامل پذیرفته نشده است. معیارها و برنامه ریزی های پیشگیری از حوادث با هدف افزایش ایمنی محیط، موجب بهبود سلامت و زندگی انسانها و كاهش تأثیرات محیطی نامطلوب شده است. علاوه بر مزیت های یادشده، سبب كاهش هزینه و پیشگیری از خطر نیز خواهد شد ( وزارت بهداشت و ایمنی محیط کار ایالات متحده[2]، 2002). بهداشت و سلامت كارگران ضامن سلامت و رشد اقتصاد وبه تبع از اجزاء مهم توسعه است. یك نیروى كار سالم علاوه بر فایده رساندن به خود به علت تعاملى كه با جامعه و اطرافیان خود دارد، سلامت جامعه را نیز سبب می شد و این مساله در گرو داشتن آگاهى مناسب نسبت به بهداشت كار و مسائل ایمنى است. با توجه به اینكه حوادث یكى از علل مهم به خطر افتادن سلامت افراد است و این مساله در محیط كار نمود بیشترى پیدا مى كند. رعایت اصول ایمنى مى تواند به نوعى سلامت كارگر را تضمین كند پس لازم است هر نیروى كار آگاهى كافى از ایمنى و بهداشت كار داشته باشد (همان منبع).
موضوع بهداشت و ایمنی كار، ازجمله موضوعاتی است كه شامل انواع مفهوم، قانون، روش كار و نمودهای مشخص و نا مشخص است، از آنجایی كه اغلب فعالیت های آموزشی، كه توسط مربیان برای كارآموزان تهیه می شود، به صورتی است كه برداشت سطحی، در حد حفظ و درك مفاهیم را فراهم می آورد. این در حالی است، كه ما باكارآموزانی روبه رو هستیم كه وارد مقطعی جدید شده اند و برای اولین بار، با بعضی از موضوعات درسی به صورت تخصصی مواجه می شوند. با توجه به اینكه طرح های درسی كه موجود می باشد، توانایی كامل ارائه و آموزش موارد فوق را ندارند (موریسون[3] ترجمه رحیمی دوست، 1387). ضرورت ایجاب می كند، این موضوعات و مفاهیم را در قالبی قرار دهیم كه متناسب با آن ها باشد. بهداشت و ایمنی كار، تعاریف، مفاهیم و قوانین متعددی دارد، پس لازم است الگویی برای آن طراحی و اجرا گردد تا تسهیل كننده یادگیری تعاریف، مفاهیم و قوانین آن باشد.
الگوی طراحی آموزشی كرامپ، از جمله الگو های طراحی آموزشی با ساختار الگوریتمی می باشد، كه نحوه ارائه و چیدمان اجزاء آموزش رابه شكلی مناسب، در مورد انواع موضوع، مفهوم، و قانون بیان می كند.(بلبین و بلبین[4]، 1972). این الگو، با استفاده از عملكرد های پایانی مورد انتظار، سطح عملكرد ها را به بالاترین مرحله از جمله، یادگیری روش كاری (دانستن نحوه عملكرد در موقعیتی خاص) انتقال می دهد، و روش رسیدن به این عملكرد ها را برای انواع موضوعات و مفاهیم روشن می كند. بلبین[5] (1972) این اعتقاد را دارد كه «الگوی كرامپ» دارای نقطه ی اوجی است و آن تطبیق هدفهای آموزش با روشهای آموزشی است (رمی زفسكی، ترجمه فردانش،۱۳۹۰).
با تو جه به آنچه كه ذكر گردید ضرورت داشتن دوره های آموزشی بهداشت كار بر اساس الگوهای طراحی آموزشی برای سازمان فنی و حرفه ای را می توان در موارد زیر بر شمرد:
۱- میزان تأثیر گذاری الگوهای طراحی آموزشی در حوزه های مختلف علوم، از علوم پایه گرفته تا علوم انسانی و مهارت های فنی و زبان آموزی و… باید دقیقاً و به صورت مستندات علمی مشخص گردد تا برنامه ریزان و مسئولین آموزشی بتوانند برنامه ریزی مناسبی در به کارگیری الگوی آموزشی بهداشت و ایمنی کار در مراکز فنی و حرفه ای داشته باشند.
۲- یادگیری کارا و مفید بهداشت و ایمنی کار برای دست اندرکاران نظام های آموزشی خصوصاً نظام فنی و حرفه ای کشورمان، یکی از معضلات پیش روست و از طرفی نمی توان به راحتی از کنار نتایج یادگیری بهداشت و ایمنی کار به راحتی گذشت؛ زیرا، امروزه در بسیاری از علوم در همه عرصه های بدون تسلط بر بهداشت و ایمنی در محیط کار انجام هر کار علمی، آموزشی و اقتصادی، بسیار سخت و زمان بر و پر هزینه است.
۳- توسعه ی کارگاه های آموزشی و تدوین برنامه ها و دستورالعملهایی که اخیراً وزارت آموزش فنی و حرفه ای برای ارتقاء سطح کیفیت تدریس در مدارس در پیش گرفته و منابع مالی و انسانی زیادی را در این مسیر هزینه می کند، نیازمند دستیابی به آثار و نتایج چنین پژوهش هایی در حوزه ی الگوهای طراحی آموزشی هستند.
۴- هنوز بسیاری از دست اندرکاران آموزش فنی و حرفه ای، مدیران و مربیان و اولیا و از همه مهمتر کارآموزان به میزان تأثیر یا عدم تأثیر استفاده از طراحی آموزشی در زمینه بهداشت و ایمنی كار، پی نبرده و اغلب آنها به اینگونه طراحی ها به عنوان ابزارهایی دست و پا گیر، نه ابزارهایی کارآمد برای افزایش مهارت های كارآموزان می نگرند.
4-1- اهداف پژوهش:
۱-۴-۱- اهداف کلی پژوهش :
– طراحی الگوی آموزشی بهداشت و ایمنی کار بر اساس مدل كرامپ.
– تعیین میزان تاثیر الگوی آموزشی طراحی شده بر ارتقاء مهارت های کارآموزان.
2-4-1- اهـداف ویژه پژوهش:
۱- تعیین میزان تأثیر الگوی آموزشی طراحی شده در ارتقاء آگاهی از عوامل زیان آور فیزیكی محیط كار دركارآموزان.
۲- تعیین میزان تأثیر الگوی آموزشی طراحی شده بر چگونگی استفاده از وسایل حفاظت فردی و تجهیزات مرتبط با بهداشت و ایمنی كار (بهبود مهارت های بازتابی) دركارآموزان.
۳- تعیین میزان تأثیر الگوی آموزشی طراحی شده بر ایجاد گرایش و ارتقاء فرهنگ مرتبط با بهداشت و ایمنی كار در كارآموزان.
۴- تعیین میزان تأثیر الگوی آموزشی طراحی شده در بهبود به یادسپاری عوامل جلوگیری از بروز حوادث ناشی از كار برای كارآموزان.
۵- تعیین میزان تأثیر الگوی آموزشی طراحی شده برچگونگی بكارگیری(دانستن نحوه عملكرد در موقعیتی خاص)، مهارت های مرتبط با بهداشت و ایمنی كار توسط كارآموزان.
5-1- فرضیات پژوهش:
۱-۵-۱- فرضیه اصلی:
الگوی آموزشی طراحی شده بهداشت و ایمنی كار در ارتقاء سطح مهارت های كارآموزان مؤثر است.
2-5-1- فرضیات فرعی:
۱- آموزش از طریق الگوی طراحی شده موجب ارتقاء آگاهی از عوامل زیان آور فیزیكی محیط كار، برای كارآموزان می گردد.
۲- آموزش از طریق الگوی طراحی شده بر چگونگی استفاده از وسایل حفاظت فردی و تجهیزات مرتبط با بهداشت و ایمنی كار (بهبود مهارت های بازتابی) توسط كارآموزان مؤثر است.
۳- آموزش از طریق الگوی طراحی شده موجب گرایش و ارتقاء فرهنگ مرتبط با حفاظت و ایمنی كار برای كارآموزان می گردد.
۴- آموزش از طریق الگوی طراحی شده موجب بهبود به یادسپاری عوامل جلوگیری از بروز حوادث ناشی از كار برای كارآموزان می گردد.
۵- آموزش از طریق الگوی طراحی شده بر چگونگی بكارگیری(دانستن نحوه عملكرد در موقعیتی خاص)، مهارت های مرتبط با بهداشت و ایمنی كار توسط كارآموزان مؤثر است.
6-1- تعریف مفهومی متغیرها :
مهارتهای عملی: مهارتهای هستند که با فرآیندهای عضلانی سروکار دارند راهبردهای روان- حرکتی بر این فرض استوار هستند که برای ایجاد تغییرهای رفتاری موثر باید سرعت مهارت های حرکتی را تغییر داد (كریم آقائی،۱۳۸8 ).
بهداشت کار: بهداشت و ایمنی کار عبارتست از علم و فن پیشگیری از بیماری های ناشی از کار و ارتقای سطح سلامتی افراد شاغل از طریق کنترل عوامل زیان آور محیط کار (شریعت پناهی، 1382).
الگوی طراحی آموزشی: فعالیتی كه در آن روش های معینی برای دستیابی به هدف های خاصی به وسیله شاگردان خاص و در شرایط مشخص ژیش بینی شود (فردانش، ۱۳۷۸ ).
عوامل زیان آور فیزیکی محیط کار: عبارت است از یک سری آشفتگی های ناخوشایند آکوستیکی شامل سروصدا، ارتعاش، شرایط جوی (گرما، سرما و رطوبت)،نور (كاهش یا افزایش)، فشار هوا (كاهش یا افزایش)، تشعشعات و …که در روند مطلوب انجام کار ایجاد اختلال می کنند (فریدلاند، ترجمه میرزایی، 1382).
حوادث ناشی از كار: دریك مفهوم وسیع حوادث ناشی از كار كلیه حوادثی را که در ضمن كار و نیز در حین رفت و آمد به محل كار به وقوع می پیوندد در برمی گیرد و برای اینكه حادثه ناشی از كار تلقی شود باید هم در حین انجام وظیفه رخ دهد و هم به سبب انجام وظیفه رخ دهد (كیانی دوست، ۱۳۸۹).
تجهیزات ایمنی فردی: وسایلی هستند که شخص را در برابر خطرات احتمالی ناشی از کار مصون می دارند و شامل گوشی ایمنی عینك ایمنی، دستكش ایمنی، لباس كار، كفش كار، كمربند ایمنی، كلاه ایمنی و ماسك تنفسی و…
فرهنگ ایمنی: مجموعه ای از باورها،هنجارها،انگیزه ها،نقشها و عملکردهای اجتماعی و فنی که موجب کاهش رویارویی کارکنان،مدیران،مصرف کنندگان و عموم مردم یا شرایط خطرناک و صدمه رسان شود.
الگوی كرامپ: الگوی كرامپ توسط واحد تحقیقات كارآموزی صنعتی دانشگاه لندن طراحی شده كه نقطه اوج این الگو تطبیق هدفهای آموزش با روش های آموزشی است. الگوی كرامپ از جهت كه از رویكردی الگوریتمی برای انتخاب روشها استفاده می كند با سایر الگوهای طراحی آموزشی تفاوت اساسی دارد. CRAMP حروف اول پنج طبقه یادگیری استفاده شده در این الگوست: درك مطلب، مهارت های بازتابی، گرایش، یادسپاری و یادگیری روش كاری است (رمی زفسكی، ترجمه فردانش،۱۳۹۰).
درک مطلب: این نوع یادگیری مشتمل بر درک موضوعات محتوایی است و موضوعاتی مانند دانستن علت، چگونگی و زمان اتفاق افتادن یا اتفاق نیفتادن پدیده ها را در بر می گیرد و الزامأ مشتمل بر توانایی انجام دادن کاری نیست.
مهارت های بازتابی: این نوع یادگیری شامل کسب حرکات ماهرانه (کارکردن با وسایل) و قابلیت های ماهرانه دریافتی می شود.
ایجاد گرایش: این یادگیری مشتمل بر تغییر نگرش در کارآموزان است و شامل دو دسته تغییر نگرش نسبت به سایر افراد و تطبیق دادن خود با فرهنگ و تغییرات سازمانی و قبول آنها است.
یادسپاری: این یادگیری شامل به خاطر سپاری اطلاعات لازم برای اجرای موثر شغلی خاص است.
یادگیری روش کاری: این نوع یادگیری دانستن نحوه عملکرد در موقعیتی خاص را در بر می گیرد.
7-1- تعریف عملیاتی متغیرها:
مهارت عملی: شامل نمره ای است که کارآموزان در پایان دوره آموزشی از آزمون های به عمل آمده به دست می آورند.
درک مطلب: شامل نمره ای است که کارآموزان در آزمون بسته پاسخ چهارگزینه ای که شامل دو مولفه و۲۵ گویه می باشد به دست می آورند.
مهارت های بازتابی: شامل نمره ای است که کارآموزان در آزمون مهارت سنجی که شامل سه مولفه و۲۵ گویه و مبتنی بر طیف ۵ ارزشی لیکرت از خیلی کم، مساوی ۱ تا خیلی زیاد ، مساوی ۵ می باشد به دست می آورند.
ایجاد گرایش: شامل نمره ای است که کارآموزان در آزمون مهارت سنجی که شامل سه مولفه ۲۵ گویه و مبتنی بر طیف ۵ ارزشی لیکرت از خیلی کم، مساوی ۱ تا خیلی زیاد ، مساوی ۵ می باشد به دست می آورند.
یادسپاری: شامل نمره ای است که کارآموزان در آزمون بسته پاسخ چهارگزینه ای که شامل دو مولفه و۲۵ گویه می باشد به دست می آورند.
یادگیری روش کاری: شامل نمره ای است که کارآموزان در آزمون مهارت سنجی که شامل سه مولفه و۲۵ گویه و مبتنی بر طیف ۵ ارزشی لیکرت از خیلی کم، مساوی ۱ تا خیلی زیاد ، مساوی ۵ می باشد به دست می آورند.
8-1- متغییرهای پژوهش :
الف: متغیر مستقل : الگوی آموزشی بر اساس مدل كرامپ.
ب : متغیر وابسته : درك مطلب، مهارت های بازتابی، ایجاد گرایش، یادسپاری، یادگیری روش كاری.
ج) متغییرهای كنترل :
محل تحصیل : تمام كارآموزان از یك مركز هستند.
مربی مربوطه: مربی هر دو كلاس یكی است.
موضوع مورد آموزش: تدریس ایمنی و بهداشت كار برای هر دو گروه.
محتوای آزمون ها: هر دو گروه در معرض یك امتحان، هم در پیش آزمون و هم در پس آزمون قرار می گیرند.
شرایط اجرا: هردو گروه از لحاظ شرایط زمانی، مكانی، زمان برگزاری آزمون ها درشرایط یكسانی به سر می برند.
طول مدت دوره: طول جلسات در هر دو گروه 10 جلسه ۴۵ می باشد
[1] -Educational planing
[2] – U.S. Department of Health and workplace safety
[3] – Morrison
[4] – Belbin, and Belbin
[5] – Belbin
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
شرکتهای سهامی، گستردهترین شرکتهای تجاری محسوب میگردند و با توجه به اینکه غالب اشخاص جامعه میتوانند به نحوی در زمره اعضاء این شرکتها قرار گیرند، از اقبال زیادی نظر نزد مردم برخوردارند. از طرفی فراوانی این گونه شرکتها خود وسیله جلب اعتماد مردم به اینگونه شرکتهاست. موفقیت نسبی این شرکتها که نمود زیادی در نزد مردم دارد، دلیل دیگر رغبت مردم به اینگونه شرکت هاست. نیاز به سرمایه اندک جهت تاسیس شرکتهای سهامی و مسئولیتهای محدود سهامداران در مقابل اشخاص ثالث مزید علت میشود که مردم با جمع کردن سرمایههای کوچک شروع به فعالیتهای اقتصادی نمایند وسعی در جلب مشتریان بیشتر نمایند. بدیهی است که اعتماد مشتریان به شرکتها اصولابیشتر از اعتمادشان به اشخاص حقیقی است. حمایت قانونگذار هم از این شرکتها با توجه به وضع قوانین نسبتاً مناسب و نیز تعیین مجازات کیفری ویژه و خاص برای اشخاصی که بر خلاف مقررات و قوانین شرکتهای سهامی اقدام به فعالیت مینمایند نیز موجب اعتماد بیشتر مردم به اینگونه شرکتهاست. به طوری که امروزه اینگونه شرکتها نقش مهمی در پیشرفت اقتصادی کشور ایفاء مینمایند.
بدیهی است که پیشرفت هر شرکتی در گرو تصمیمات اصولی صحیح و سازنده و به موقع میباشد. چه بسا تصمیمات نامناسب و غیر اصولی و یا عدم اخذ تصمیمات مناسب در مقاطع خاصی میتواند یک شرکت را به مخاطره بیندازد. لذا میبایستی اعضا شرکتها با آشنائی و درک صحیحی از قوانینی که در راستای محافظت از منافع اعضا وضع گردیده، تلاش نمایند بر فعالیت شرکت مدیریت نموده و در زمان مناسب از تمام ظرفیتهای موجود شرکت استفاده نمایند. علیرغم اهمیت جایگاه شرکت سهامی، یکی از مباحث اساسی در خصوص شرکتهای سهامی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است جایگاه حقوق اکثریت و اقلیت سهامداران میباشد. با توجه به اینکه یکی از اصول بنیادین در شرکتهای سهامی همگام با حقوق غالب شرکتهای دنیا قاعده اکثریت میباشد که در واقع همان دموکراسی حاکم بر شرکتهای سهامی میباشد که مقنن جهت تسریع در اتخاذ تصمیمات در شرکتهای تجاری چنین قاعدهای را پیشبینی نموده است از این قاعده به عنوان ابزاری توصیف میشود که دارندگان اکثریت سهام را به کنترل ساز و کار تصمیم گیری در شرکتها قادر میسازد و شاید به عنوان یکی از مکانیزمهای درونی حل و فصل اختلافات داخلی بین سهامداران باشد بر مبنای این قاعده تصمیمات جمعی در شرکتهای سهامی با رای اکثریت سهامداران اتخاذ و رعایت چنین تصمیماتی برای شرکت و تمامی اعضای آن حتی سهامداران اقلیت که شاید مخالف با آن تصمیم باشند الزامی است با این وجود مسئلهای که مطرح میشود این است که آیا در نظام حقوق شرکتهای سهامی ایران مقرراتی در جهت حمایت از سهامداران اقلیت وجود دارد و یا نه.
1) سوالات تحقیق
با این اوصاف در این پایان نامه به دنبال پاسخ به سوالات ذیل هستیم :
2- آیا نظام حقوق شرکتهای سهامی ایران قواعد خاصی در حمایت از حقوق سهامداران اقلیت پیشبینی نموده است و در صورت پیشبینی این قوانین جهت حفظ حقوق سهامدار اقلیت کافی است؟
2) فرضیات تحقیق
1- قاعده اکثریت در هر شرایطی و نسبت به هر موضوع در شرکتهای سهامی حاکم نیست و در بعضی موارد با محدودیت مواجه است.
2- نظام حقوقی حاکم بر شرکتهای سهامی در مواد محدودی به حمایت از حقوق سهامداران اقلیت پرداخته که کافی نیست.
3- برخورد یکسان با همه سهامداران و افشای اطلاعات دقیق و به موقع از راهکارهای حمایت از حقوق سهامداران است.
3)اهمیت موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن:
نظر به جایگاه ویژه شرکتهای سهامی در اقتصاد کشور و تعداد روز افزون این شرکت ها، ضرورت تبیین قانون جامع و مناسب در راستاء پیشبرد اهداف شرکت و جلب اعتماد و تامین منافع سهامداران ضروری به نظر میرسد و با توجه به سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی و ضرورت خصوصی سازی در کشور، هماهنگی بین قوانین و ایجاد بسترهای لازم در جهت تحقق سیاستهای کلی اصل 44، مطالعه جامع در خصوص قوانین مربوط به شرکتهای سهامی و رفع ابهامات امری مهم تلقی میگردد مضافا به اینکه یکی از الزامات خصوصی سازی وجود مقررات کامل و جامع حقوق شرکتها در باب حمایت از سهامداران میباشد. همین امر ضرورت مطالعه در باب حقوق سهامداران و ارائه راهکارهای جهت حمایت از سهامداران و ایجاد بستر برای برخورد یکسان و منصفانه با سهامداران را توجیه مینماید.
4)هدفهای تحقیق
مطالعه مقررات حاکم بر شرکتهای سهامی در خصوص حقوق دارندگان سهام اکثریت و اقلیت و عنداللزوم ارائه راهکارهای لازم در جهت حمایت از سهامداران اقلیت با مطالعه مقررات موجود
5) روش تحقیق :
در این پایان نامه ابتدا با استفاده از منابع موجود در کتابخانهها و سایتهای اینترنتی مطالب جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و سپس نتیجه گیری لازم به عمل میآید. لذا روش تحقیق، روش توصیفی تحلیلی است.
6) چهارچوب نظری تحقیق :
مطالب این پایان نامه در سه فصل بیان میشود:
فصل اول: بررسی سهام
فصل دوم: حقوق دارندگان سهام اکثریت
فصل سوم حقوق سهامداران اقلیت
مبحث اول: تعریف سهم
تعریف سهم در ماده 24 ل. ا. ق. ت مصوب 1347 آمده است برابر این ماده «سهم قسمتی از سرمایه شرکت سهامی است که مشخصا میزان مشارکت و تعهدات و منافع صاحب آن در شرکت سهامی میباشد.. » این تعریف دارای اشکال است. سهم به خودی خود به معنای میزان منافع صاحب سهم در شرکت نیست چه بسا شرکتی بعد از شروع فعالیت با مشکل روبرو شود و اصلاً صاحب منافعی نشود تا به سهم تعلق گیرد به همین دلیل در لایحه تجارت سال 1390 تعریف سهم به موجب ماده 396 آن تغییر کرده است و عبارت «منافع » حذف و به جای آن عبارت «حقوق » آمده است در این ماده آمده است «سهم قسمتی از سرمایه شرکت سهامی است که بیانگر میزان مشارکت، حقوق و تعهدات صاحب آن در شرکت سهامی است. »
در بیان ماهیت حقوقی سهام به تعریف دو تن از اساتید محترم حقوق اشاره میشود:
وقتی شخصی مبلغی را جهت خرید سهام شرکتی اختصاص میدهد به اندازه وجوه مزبور در اجزاء اموال شرکت شریک مشاع نمیشود بلکه او بدین وسیله طلبکار شرکت میشود به عبارت دیگر سهامداران با تملیک اموالی از خود به یک شخص حقوقی (شرکت) آنرا مالک اموالی میکنند و در مقابل حقی نسبت به آن شخص حقوقی به دست میآورند. ماهیت این حق که بیشتر به طلب از شرکت میماند چیزی فراتر از آنست یعنی سهامداران به موجب آن دارای حقوق دیگری نیز از جمله حق رای، حق حضور در جلسات مجامع عمومی و مشارکت در سود و زیان شرکت و. .. بدست میآورند به مجموع این حقوق «سهم » گفته میشود که در قالب یک برگ بهاداری به نام ورقه بهادار تجلی مییابد پس با پرداخت مبلغ سهام و خرید آن حق عینی خریدار نسبت به مالش به حق خاصی به نام «سهامدار شرکت بودن » تبدیل میشود[1].
عدهای معتقدند که سهم مال منقولی است که به اعتبار آن نمیتوان سهامدار را مالک مشاع در اجزای دارائی شرکت دانست و نیز نمیتوان ادعا نمود چون در ترازنامه تنظیمی شخص حقوقی، شرکت بدهکار سرمایه میشود سهامدار طلبکار محسوب میگردد بلکه میتوان گفت که سهامدار دارای حقوق یا تعهداتی است که وابسته به سهم بوده ورقه سهم ایجاد شده وسیله شرکت ، معرف این حقوق و یا تعهدات میباشد[2].
در نظریه شماره 2483 مورخ 01/04/1384 اداره حقوقی قوه قضائیه آمده «با توجه به ماده 24 لایحه قانون اصلاح قسمتی از قانون تجارت مصوب سال 1347 كه مقرر داشته «سهم قسمتی از سرمایه شركت سهامی كه مشخص كند، میزان مشاركت و تعهدات و منافع صاحب آن در شركت سهامی می باشد.» و نیز مواد 1 و 25 همان قانون، سهم با دارایی و اموال شركت تفاوت دارد، همانطور كه مالكیت آنها هم متمایز و متفاوتند. بدین معنی كه سهم متعلق به سهامدار در حالی كه اموال شركت متعلق به شركت یا شخص حقوقی است بنابراین در صورتی كه دستور موقت مبنی بر نقل و انتقال سهام شركت صادر شده باشد این دستور صرفاً در حدود موضوع آن قابل اعمال است و نمیتوان به استناد آن از نقل و انتقال اموال شركت ممانعت نمود.[3]»