مساله یادگیری، یکی از مسائل بسیار مهم در زندگی هر فراگیر است و در این راستا یکی از موضوعاتی که فراگیر نیازمند یادگیری است، نیاز به یادگیری خود تنظیم است. تحقیقات پیرامون یادگیری خودتنظیمی از روندهای تحقیقاتی است که به تازگی مورد توجه متخصصان حوزه های روانشناسی یادگیری، واقع شده، است(میس وهالت،1993،گراهام و گلدن، 1991). نظریه پنتریچ و دیگروت(1990) و پنتریج (1999) از جمله نظریات مطرح درزمینه یادگیری خود تنظیمی است که مدلی را از خود تنظیمی ارائه می دهد که در بر گیرنده اغلب راهبرد های مشخص شده توسط زیمن و مارتینز است. مدل پنتریچ از یادگیری خود تنظیم ، شامل سه دسته کلی از راهبرد ها است که عبارتند از: الف) راهبرد های شناختی یادگیری، ب)راهبرد های خود نظم دهی و فرا شناختی یادگیری و ج) راهبرد های مدیریت منابع. همچنین هئو(2000، به نقل از پنتریچ، 2000) راهبرد های انگیزشی را به عنوان دیگر راهبرد مهم یادگیری خود تنظیم مشخص می کند(ونویک، 2004).
نظریه خودتنظیمی به این نکته توجه می کند که چگونه دانش آموزان شخصاً فرآیند یادگیری خویش را فعال نموده تغییرمی دهند و یا حفظ می کنند. بنابراین خودتنظیمی برای تببین تلاش های دانش آموزان در اداره مستقل و نیز بهینه سازی در تجارب یادگیری خود آنها در کلاس بکار می رود. فهم خود تنظیمی اشاره به این دارد که یادگیرندگان می توانند فرایند یادگیری را صرف نظر از توانایی یادگیری قبلی و به صرف مساعد بودن محیط ، تسهیل کنند(زیمرمن، 1990). خود تنظیمی پیامدی ارزشمند در فرایند یادگیری، آموزش و حتی موفقیت در زندگی دارد. سازگاری و موفقیت در مدرسه مستلزم آن است که دانش آموزان با توسعه خود تنظیمی یا فرایند های مشابه ، شناختی، عواطف یا رفتارهای خو را گسترش دهند و تقویت کنند تا بدین وسیله بتوانند به اهدافشان برسند(شانک و زیمرمن، 1997). به اعتقاد پنتریچ و دی گروت(1990)، ویژگی های راهبرد خود تنظیمی آن است که سطح برانگیختگی را بالا می برند و میزان درگیری شناختی را افزایش می دهند و نهایتا عملکرد تحصیلی را بهبود می بخشند.
از نظر پنتریچ(2000) یادگیری خود تنظیم فرایند فعال و سازمان یافته ای است که طی آن فراگیران اهدافی را برای یادگیری خود انتخاب و سپس سعی می کنند تا شناخت، انگیزش و رفتار خود را تنظیم، کنترل و بر آن نظارت کنند. در یادگیری خودتنظیم، تنها مهارتهای شناختی وفراشناختی کفایت نمی کند و برای سوق یافتن دانش آموز به سوی یادگیری و پیشرفت ضروری است تا دانش آموز در جهت استفاده از راهبردها برانگیخته شود و به همین لحاظ یادگیری خودتنظیم هم شامل عوامل شناختی و هم دربرگیرنده عوامل انگیزشی می دانند. بوفاردوزیو، بوردلیوولاروچه (1995) با بهره گیری ازالگوی یادشده مولفه های فراشناخت،شناخت وانگیزش را در کنشهای زیرخلاصه می کنند. مولفه فراشناخت،شامل طرح وبرنامه ریزی دانش اموز، درهنگام درس خواندن ازقبیل،به کارگیزی راهبردهایی است که دانش اموز برای حفظ و یادگیری و درک بهترمطالب از آنها بهره می گیرد و مولفه انگیزش، شامل میزان علاقه، تداوم و پیگیری دانش آموز در ارتباط با مطالب درسی است(جوکار،1384).
با ی بر تحقیقات و پژوهش های انجام شده پیرامون یادگیری، خواهیم دید که عوامل بسیاری می توانند فرد را در یادگیری خود تنظیمی کمک نمایند. شناخت این عوامل می تواند فراگیر را در یادگیری خود تنظمی یاری رساند. در این راستا، بر اساس عوامل موثر بر یادگیری دانش آموزان از جمله متغیر های که می تواند بر یادگیری دانش آموزان تاثیر بگذارد می توان به جهت گیری هدف ، سبک های یادگیری اشاره کرد.
یکی از نعمات الهی که خداوند به انسان عنایت فرموده ، نعمت سلامتی است که یکی از ابعاد آن بعد روانی است. از نیازهای روانی انسان ،که اهمیت زیادی دارد ،شادی و نشاط در زندگی است .شادی به زندگی معنا می بخشد و موجب نشاط روحی و سلامتی و افزایش توانایی می شود. انسان شاد می تواند قله های موفقیت را طی نماید و در اجتماع نقش سازنده ای داشته باشد.
شادی و نشاط ،از جمله حالتهای فراگیر شخصیت انسان است که برنگرش ها، باورها، احساسات و رفتار او تاثیر شگرفی می گذارد و می تواند همه جنبه های شخصیت او را در حال و آینده، دستخوش تغییر و تحول کند (گلدبرک [5]،2000،به نقل از اکسیان،1383).
شادکامی[6] به عنوان یکی از مهمترین نیازهای بشر همیشه ذهن انسان را به خود مشغول کرده است. شادکامی، حالت خوشحالی و سرور (هیجانات مثبت)، راضی بودن از زندگی و فقدان افسردگی واضطراب (هیجانات منفی) است (آرگایل[7] ،2001). رجاس[8] (2007) شادکامی را به عنوان مجموعه ای از عواطف و نوعی ارزیابی شناختی از زندگی تعریف می کند. وی آن را درجه ای از کیفیت زندگی افراد میداند که به طورکلی مثبت ارزیابی می شود. افراد شاد، خود را به عنوان دارندگان ویژگی های مثبت می بینند که به وقایع زندگیشان کنترل دارند.
شادکامی پیامدهای مثبتی بر سبک زندگی و موفقیت تحصیلی افراد دارد و میل به انجام رفتارهایی که با موفقیت تحصیلی مرتبط هستند را افزایش می دهد. این توضیح ریشه در مطالعات بسیاری دارد که بیان کرده اند شادکامی به فعالیتهای جذاب و تولید کننده منجر می شود . شادکامی به عنوان یک عاطفه مثبت می تواند روابط بین فردی را تسهیل کرده و پیامدهای مثبت گسترده ای بر شناخت، سطح فعالیت اجتماعی و سلامتی داشته باشد (علی پور و همکاران ،1389).
با توجه به اهمیت تاثیر شادکامی برحیطه های مختلف زندگی، بحث پیرامون روشهای ایجاد و افزایش شادکامی ضروری می نماید. تحقیقات زیادی در زمینه ی تشخیص صفات افراد شادکام صورت گرفته که برخی صفات از قبیل روابط اجتماعی ، خود کنترلی، عزت نفس و … برای افراد شاد تشخیص داده اند . آلبر کستن[9] (2003) معتقد است که تجربه استرس، احساس شادکامی را کاهش می دهد یعنی هرچه فرد استرس بیشتری را تجربه نماید.از میزان شادکامی او کاسته می شود و سلامت روان را تهدید می کند. در سالهای اخیر ،اعتقاد براین است که درنظر داشتن شادی و طراحی برنامه هایی برای شاد بودن، باعث افزایش شادمانی می شود و غالبا شادکامی توام با کارکرد مطلوب و سلامتی روانی همراه بوده و با احساس پیوستگی در ارتباط می باشد.
احساس پیوستگی[10] سازه ای است که توسط آنتونوسکی[11] (1993) برای نشان دادن مقابله موفقیت آمیز دربرابر فشارزاهای زندگی بیان شده است . آنتونوسکی (1993) احساس پیوستگی را به عنوان سازه ای تعریف کرده است که جهت گیری کلی فرد و احساس اعتماد و پویایی مداوم و فراگیر را در زندگی و دنیای پیرامون وی نشان می دهد. احساس پیوستگی باعث می شود فرد تحریکات درونی و بیرونی دریافت شده را در زندگی سازمان یافته تر ،قابل پیش بینی تر و توضیح پذیر تر درک نماید. به بیان ساده تر، احساس پیوستگی به ادراک و احساسات فرد اشاره می کند که زندگی برای او قابل درک، کنترل پذیر و پرمعنی است. آنتونوسکی (1993) معتقد است احساس پیوستگی در طول دوران کودکی و نوجوانی رشد می کند و این رشد تا 30 سالگی ادامه دارد (اشنایدر،بوچی،اسنسکی و کلاقفر[12]،2000).
مونزو نورکوال[13] (2006) به این نتیجه رسیدند که احساس پیوستگی بر بهبود کیفیت زندگی و تندرستی بیماران مزمن تاثیر زیادی دارد .دراگست ، اید ، نیگارد ،بوندوک ، نورت ود و ناتویگ[14] (2009) در پژوهشی نشان دادند که احساس پیوستگی با کارکردهای اجتماعی و تندرستی جسمانی و شادکامی رابطه مثبت دارد.
متغیر مرتبط دیگر با شادکامی نارسایی هیجانی است پالمر، دونالدسون و استوک[15] (2002)، نارسایی هیجانی سازه شخصیتی است که با فقدان خیالپردازی، ظرفیت کم برای افکار سمبولیک و ناتوانی برای تجربه و بیان هیجانات مثبت مشخص می شود. نارسایی هیجانی به حالتی اطلاق می شودکه در اثر آن فرد در درک پردازش و هیجانات خود مشکل دارد (سیفنئوس[16] ،1973 ). ویژگی اصلی نارسایی هیجانی عبارتنداز: ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجانی های شخص ،فقر شدید تفکر نمادین که آشکار سازی بازخوردها ، احساسات، تمایلات وسایق ها را محدود می کند،ناتوانی در بکارگیری احساسات به عنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتزاعی در مورد واقعیت هایی که اهمیت بیرونی، کاهش یادآوری رویاها، دشواری در تمایز بین حالت های هیجانی و حس های بدنی فقدان جلوه های عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی (تول میدا گلیاورویمر[17]،200). به عبارت دیگرنارسایی هیجانی به ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان ها گفته می شود. نارسایی هیجانی سازه ای است چند و جهی متشکل از دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات برای دیگران و جهت گیری فکری بیرونی (تیلو،بگی،[18]2000).
سازگاری شغلی یكی از عوامل مربوط به ایجاد هماهنگی در كار است . رضایت ، محرك رفتار ترمیم و بازسازی است و نارضایتی ، محرك رفتار سازگار است . در برخی جاها ، عدم تطابق بین نیازهای یك شخص و مزایای محیطی چشم گیر است و شخص به زور طریق سازگاری را در پیش خواهد گرفت .
اصطلاح سازگاری شغلی اغلب برای خلاصه كردن فرایندی استفاده می شود كه هر فرد طی آن مهارت های كلی و توانایی هایی را كه برای براوردن نیازهای محیط شغلی لازم است ، بالا می برد ( استراسر[1]ولاستینگ[2] ، 2003 ، ص 129) .
سازگاری شغلی با كاهش تعارض و افزایش كارایی در كار مشخص می شود . سازگاری شغلی شامل شرح و توضیح رفتارهایی است كه منجر به اجرای موثر و خوب وظایف مورد نیاز افراد و نگرش مثبت به سوی نقش كاری جدید میگردد . از این رو در تعریف سازگاری شغلی بر عوامل فردی ، حمایت اجتماعی و عوامل كاری تاكید میشود ( كوانگ[3] و یینگ[4] ، 2007 ، ص 267، 268) .
سازگاری شغلی برای ادامه اشتغال موفقیت آمیز عامل مهمی به شمار می رود . هر فردی انتظار دارد كه اشتغال به كار مورد نظر نهایت خشنودی و سلامت و اعتبار را برای فرد تامین می كند و نیازهای اولیه اش را نیز براورده سازد . در زمینه سازگاری شغلی تعاریف گوناگونی ارائه شده است . می توان گفت كه سازگاری شغلی عبارت است از حالت روانی فرد نسبت به شغل مورد نظر پس از اشتغال ، سازگاری شغلی تركیب و مجموعه ازعوامل روانی و عوامل غیر روانی است . عوامل غیر روانی همه ابزارها و ادوات كار را شامل می شود كه توسط فرد شاغل به نوعی از آنها برای انجام كار مورد استفاده قرار می گیرند . اما عامل روانی ویژگی های شخصی و تجربه های آموخته شده فرد در ارتباط با شغلش را شامل می گردد ، مانند ارتباط متقابل با سایرین ، دید مثبت به شغل ، در آمد كافی و ارزش گذاری به كار كه باعث می شوند فرد با شغلش سازگار شده ، بدان ادامه دهد ( شفیع آبادی ،1386 ، ص 92) .
به نظر هرشنسون[5] سازگاری شغلی دارای سه جز است : 1- رفتار نقش شغل 2- عملكرد وظایف 3- رضایت كارمند (هرشنسون ،1996،ص 442 ) .
هم چنین سازگاری شغلی از عوامل مهم افزایش بهره وری و سود آوری كاركنان نسبت به سازمان ، تعلق و وابستگی آنان به محیط كار افزایش كمیت و كیفیت كار ، برقراری روابط خوب و انسانی در محل كار ، بالا بردن روحیه ، عشق و علاقه به كار است تردیدی نیست كه هر سازمان خود یك ارگانیسم منحصر به فرد است و نخستین عامل آن انسان و توجه به روحیه كاركنان است ( اكبری فرد ، 1388 ، ص 43 ) .
یكی از عواملی كه موجب می شود فرد با شغل خود سازش پیدا كند داشتن عزت نفس و اعتماد به نفس است .
هماهنگی سازگاری شغلی و عزت نفس سازمانی كاركنان ، به افزایش ارزشمندی در سازمان منجر شده ، افزایش كارایی و بهره وری را به دنبال خواهد داشت .
طبق نظریه ویلیام جیمز(1964) داشتن عزت نفس سالم، یک نیاز اساسی انسان است و چیزی است که ما پیوسته برای رسیدن به آن تلاش می کنیم. شکست و ناتوانی انسان فقط یک دلیل دارد که آن هم ایمان نداشتن به واقعیت است . کوپراسمیت(2003) نظریه خود را در رابطه با عزت نفس چنین بیان می كند ، عزت نفس بر روابط فرد تأثیر می گذارد و کسانی که عزت نفس بالایی دارند معمولا روابط بین فردی بهتری دارند و عزت نفس را یک ارزشیابی فردی می دانند که معمولا با توجه به خویشتن حفظ می شود . همچنین راجرز ؛ عزت نفس را ارزیابی شخصی از ارزشمندی خویشتن خود و یا نوعی قضاوت نسبت به ارزشمندی وجود خود تعریف کرده است ، او معتقد است این صفت در انسان حالت عمومی دارد و محدود وزودگذر نیست برطبق نظر راجرز عزت نفس در اثر نیاز به توجه مثبت دیگران به وجود می آید نیاز به توجه مثبت دیگران شامل بازخوردها ، طرز برخورد گرم و محبت آمیز ، صمیمیت ، پذیرش و مهربانی از طرف محیط است (حسینی ، 1389 ) .
اصطلاح سبك زندگی، اصطلاح رایجی است كه بیشتر اوقات برای اشاره به روش زندگی مردم به كار می رود و بازتاب دامنه كامل ارزش های اجتماعی، طرز برخورد و فعالیت ها است(باقیانی، 2003). سبك زندگی شامل رفتارهایی مانند عادات غذایی، خواب و استراحت، فعالیت بدنی و ورزش، كنترل وزن، استعمال دخانیات و الكل، ایمن سازی در مقابل بیماری، سازگاری با استرس و توانایی استفاده از حمایت های خانواده و جامعه می باشد(فیپس[2]، 2003).
بیش از یك سوم كل موارد مرگ و میر در دنیا، به دلیل چند رفتار تهدید كننده سلامتی می باشد كه ناشی از نادرستی سبك زندگی فردی و اجتماعی است و مهم ترین آن ها شامل رژیم غذایی نامناسب، كمی فعالیت بدنی، استعمال سیگار و رفتار جنسی نامناسب می باشد (فیپس، 2003). كنترل عوامل خطر در سبك زندگی و عادات بهداشتی مانند تغذیه نادرست، فقدان فعالیت ورزشی، استعمال سیگار، مصرف الكل و مواد مخدر تقریباً سبب كاهش حدود50 درصد از مرگ های زودهنگام می شود(چارکازی، 2009).
در زمینه رابطة ورزش و سلامت روانی قبلاً تصور عموم بر این بود که فعالیت های ورزشی برای سلامت جسمانی مفید است. امروزه به این امر توجه شده که ورزش علاوه بر سلامت جسمانی، می تواند در ارتقای سلامت روانی نیز مؤثر باشد (لاندرز، 2005). تحقیقات نشان داده اند که فعالیت های حرکتی منظم به طور فوق العاده ای بر وضعیت جسمانی و روانی افراد تأثیر مثبت دارد (ست کوئیز و مازر، 2006). لاندرز و پتروزیلو (1994) در زمینه بررسی نتایج 27 مطالعه بین سالهای 1960 تا 1991 نشان دادند که 81 درصد پژوهشگران به این نتیجه دست یافته اند که فعالیت جسمانی با کاهش اضطراب مرتبط است. رایلی و استارت (1995) نیز عنوان کرده اند که دانش آموزان ورزشکار در مقیاس های سلطه گری، مردم آمیزی، خودپذیری، اجتماعی شدن و احساس سلامتی بالاتر از غیر ورزشکاران هستند.
همچنین پژوهش ها نشان داده است که ورزش باعث افزایش سلامت روانی، تقویت احساس ارزشمندی، کاهش اضطراب و افسردگی (گیاکوبی، هازون بلاس و فرای، 2005) و افزایش قدرت ذهنی (لوی و لوی، 2005) می شود.
ورزش آثار مفیدی بر روی خلق وخوی افراد دارد، برخی شواهد پژوهشی نشان داده اند که فعالیت عضلانی سبب ترشح موادی در مغز می گردد که موجب بروز شادی و نشاط در شخص می شود. امروزه ورزش در درمان اختلالات روحی و روانی مورد توجه طب ورزش و رواندرمانی قرار گرفته است .فشارهای روحی و عصبی که هر روزه با ماشینی شدن زندگی بیشتر شده و استرسهای روزمره زندگی افزوده می گردند، متخصصان و کارشناسان را بر آن داشته است که از ورزش به عنوان واکسنی جهت درمان بیماریهای جسمی و روانی استفاده کنند، زیرا ورزش یکی از ساده ترین، بی خطرترین، کم هزینه ترین و طبیعی ترین راههای مقابله با مشکلات جسمی و روحی است(بنایی، 1384). ورزش زمانیکه به صورت گروهی انجام شود باعث می شود تا افراد با همدیگر در تماس و ارتباط باشند، روابط اجتماعی فرد را تقویت میکند و بیان احساسات، بدن را شکوفا می سازد، همچنین فعالیت هماهنگ، یکی از روش هایی است که اثرات مفیدی بر خلق وخو و تفکرات فرد دارد و افکار منفی و مخرب را از بین می برد(گرافت، 2000).
در بیست سال گذشته توجه بسیاری به مساله رواندرمانی همراه با فعالیت بدنی و اثرات مفید ورزش، در ارتباط با سلامت روان شده است (مارتینسن، 2004). پرداختن به فعالیت ورزشی به نحوی سبب تخلیه هیجان می شود، بدین معنا که برخی از عواطف منفی، تضاد و تعارضات درونی فرد تخلیه شده و حس اعتماد به نفس، احترام به خویشتن، احساس شادابی و سلامت جسمی در فرد نمایانگر می شود. به عبارتی می توان گفت ورزش و فعالیت بدنی برنامه ریزی شده، سبب تقویت و بهبود دستگاههای بدن مانند قلب و تنفس و بهبود آمادگی جسمانی در فرد می شود، چون جسم و روان انسان مانند یک جزء واحد عمل می کنند، لذا میتوان انتظار داشت که بهبود یکی بر دیگری اثر مثبت داشته باشد.
ورزش با تعریق و افزایش ضربان قلب ، كاهش اضطراب و افسردگی را موجب می شود، ورزش مستمر به طوریكه بدن شروع به تعرق كند ، باعث افزایش تراوش هورمونهای آندورفین، آنكفالین و دانپورفین كه خاصیت تسكین دهندگی دارند می شود . نقش ورزش مستمر در افزایش هورمون رشد كه باعث ایجاد انگیزه ، شور و شوق زندگی در فرد می شود ، در سن 20 سالگی حداكثر تراوش خود را دارد و طبق تحقیقات متخصصین در هر 10 سال ، 15 درصد از تراوش این هورمون کاسته می شود ،در حالیكه ورزش مرتب میزان تراوش هورمون رشد را در سنین بالا در بدن تنظیم می كند . از دیگر فواید ورزش ، جلوگیری از فشار خون و سكته های قلبی و مغزی می باشد. ورزش مستمر ،كاهش چربی مضر خون( L.D.L)و افزایش چربی مفید خون(H.D.L ) است که این امر از تجمع چربی داخل عروق و تنگی و انسداد رگها جلوگیری می كندو در مجموع از وقوع سكته های قلبی و مغزی و افزایش فشار خون جلوگیری می کند. پس زمانیكه در اثر ورزش سیستم ایمنی بدن قوی تر شد ، سلولهای سرطانی نیز كمتر خود را نشان می دهند واین امر موجب کاهش احتمال بروز سرطان در افراد است . هر یك از ارگانهای بدن دارای عمر خاصی است ، به عنوان مثال قلب انسان از هنگام حیات حدود 2 میلیارد بار می تپد كه در این رابطه ضربان قلب انسانهای مضطرب و عصبانی حدود 80 الی 85 بار است كه با ضرب این تعداد در دقیقه و ساعت و روز و تقسیم آن بر 2 میلیارد ،عمر متوسط افراد عصبانی حدود 50 سال در می آید ولی با توجه به اینكه نبض افراد ورزشكار در حالت سکون حدود 50 بار در دقیقه می زند(ضربان قلب ورزشكاری كه در سیستم اسید لاكتیك یا غیر هوازی كار می كند حدود 151 بار می باشد) با انجام عملیات قبلی ، طول عمر متوسط این افراد به حدود 85 می رسد و این نشان می دهد كه ورزشكاران حدود 30 سال بیشتر از بقیه افراد عمر می كند(باقری، 1378) .
از جمله متغیر های مهمی که جزء شاخص های سلامت روان محسوب می شوند و در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرند؛ می توان به عزت نفس، شادکامی ذهنی و کیفیت زندگی اشاره کرد.
عزت نفس از جمله سازه های روانشناختی است كه در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و پژوهشگران قرار گرفته است. بطوركلی ارزیابی هایی كه فرد از خود می كند عزت نفس او را شكل می دهد(هنری ماسون، ترجمه یاسایی، 1375).همچنین عزت نفس درجه تصویب، تائید، پذیرش و ارزشمندی است كه فرد نسبت به خود احساس می كند. عزت نفس از خود پنداره متفاوت است ، خود پنداره عبارت است از مجموعه ویژگی هایی كه فرد برای توصیف خویش بكار می برد در حالیکه عزت نفس عبارت است از ارزشیابی اطلاعاتی که فرد درخود پنداره دارد و از اعتقادات فرد در مورد تمام صفات و ویژگیهایی كه در او هست ناشی می شود(نوربخش، 1384). مطالعات نشان داده است که اشخاص با عزت نفس بالا از لحاظ اعتماد به نفس در سطح بالایی قرار دارند و تلاش هایشان آنها را به سوی موفقیت سوق می دهد. در این افراد احساس شایستگی و لیاقت عاملی برای دستیابی به سطوح بالایی از انگیزش درونی می باشد. انتظارات بالا موجب شکل گیری اهداف مشکل می شود و اهداف مشکل به برانگیختن تمرکز و چالش های مداوم کمک می کند که نتیجه آن پیشرفت و تقویت عزت نفس می باشد. اما افراد با عزت نفس پایین، انتظارات پایینی را برای عملکرد های خود در موقعیت های گوناگون در نظر می گیرند و اغلب توانایی های اولیه خود را دست کم می گیرند؛ چرا که فاقد اعتماد به نفس می باشند و از شکست می ترسند. به طور طبیعی نتیجه انتظارات پایین، تلاش کمتر و شکل گیری اهداف نه چندان دشوار و متوسط است. اهداف کوچک، عملکرد متوسط و تلاش کمتر را به دنبال دارد(غفاری، 2007).
تاکنون مطالعات در زمینه عزت نفس و ورزش صورت گرفته است که تفاوت معناداری را در عزت نفس افراد ورزشکار و غیر ورزشکار گزارش کردند و تاثیر برنامه تمرینی منظم بر افزایش عزت نفس را آشکار کردند. مجموعا مطالعات این حوزه تاکید دارند که فعالیت های ورزشی، موفقیت و شکست را به سرعت آشکار می کنند. به عبارت دیگر اجرای موفقیت آمیز در ورزش بازخورد های فوری را برای ورزشکار فراهم می آورد، این باز خورد مثبت باعث به وجود آمدن احساس شایستگی و عزت نفس می شود(ملکی، 1390).
یکی دیگر از متغیر های پژوهش حاضر شادکامی ذهنی است. واژه شادكامی چندین مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر می كند ( برای مثال شادی ، خشنودی ، لذت ، خوشایندی) که در برگیرنده انواع ارزشیابی هایی است كه فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد ( دانیر ، 2002). این ارزشیابی ها مواردی از قبیل رضایت از زندگی ، هیجان و خلق مثبت و فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و جنبه های مختلف آن نیز به شكل شناخت ها و عواطف است ( دانیر و ساه ، 1997). در صورتی كه افراد از شرایط زندگی راضی بوده و عواطف مثبت بیشتر و عواطف منفی كمتری را تجربه كنند ،گفته می شود كه از شادکامی بالایی برخوردارند( ادینگتون و شومن ، 2004).به عقیده صاحب نظران، شادی صرفنظر از چگونگی كسب آن می تواند سلامت جسمانی را بهبود بخشد. افراد شاد آسانتر تصمیم می گیرند ، روحیه مشاركتی بیشتری دارند و نسبت به كسانی كه با آنها زندگی می كنند ، بیشتر احساس رضایت می كنند ( مایرز ،2002).
سعدی چون پیامبری بود که در یک دوره از تاریخ سیاسی ایران ظهور کرد که جامعهی ایرانی در گرداب پیامدهای ناشی از قتل و غارتهای قوم مغول دست و پا می زد. آنجا که یأس و ناامیدی بر پیکرهی اخلاقی ایرانیان ضربه می زد و آنها را به سوی فلاکت و نابودی سوق میداد.
درآن برهه از تاریخ ایران، هر چند خطهی فارس با تدبیر حاکمان آن از این غارتها در امان مانده بود؛ ولی سعدی میداند که گرد و غبار غم و رنج این فتنه به جای جای ایران پراکنده میشود.
اکنون او به عنوان یک اصلاح گر که افکاری برتر از اندیشههای بشری زمان خود دارد چه وظیفهی خطیری را بر دوش میکشد. چگونه باید عمل کند که امیدی روشن به آینده فرا روی بشر ناامید قرار گیرد.
سعدی سالها در میان اقوام مختلف زیست و با اخلاق گروههای زیادی از مردم آشنا شد و تجربهها آموخت تا با کوله باری از تجربه و احساس قدم به زادگاه خود، شیراز، بگذارد و آنچه را میداند و در اندیشه خود میگذراند در بوستان و گلستان به نگارش در آورد تا آیندگان را بهرهها باشد.
در این پژوهش، نگارنده قصد دارد به کمک اندیشمندان علم و ادب به ویژه استادان بزرگوارم جناب آقای دکتر محمودی و سرکار خانم دکتر نیازکار سیری اخلاقی و پیوندی در بوستان سعدی داشته و از این رهگذر به نمایش جلوههای پیوند انسان با خداوند و آفریدههای او بپردازد. پیوند و ارتباط بنده با خداوند و آفریدههای او در بوستان هدف متعالی است که سعدی با شیوهی تمثیل و حکایات در کلام خود به تصویر میکشد تا رسالتی که در دنیای اندیشهی پربار خود دارد به انجام برساند.
در جلوه گاهاندیشهی سعدی آن چه به روشنی قابل تصور است همه چیز حول محوری استوار که همان آفریدگار است، می چرخد.
سعدی در بوستان بابهایی را بر روی انسان باز میکند که هر کدام دری است برای ایجاد و پیوند و ارتباط با خداوند.
به قول علی دشتی «از همان باب اول که «در تدبیر و عدل رأی» سخن رانده و از نخستین حکایت بوستان، روح انسان دوستی سعدی، مرد اجتماع و اخلاق که عدالت و مردمیرا اساس کشوربانی میداند تجلی میکند.» (دشتی، 1380: 281)
او وقتی از عدل و انصاف میگوید عدالت را که یکی از محورهای ارتباطی جلوههای پیوند با خداست در کاسهی پادشاهان میریزد تا زیردستان و رعیت را سیراب کند.
بر آن باش تا هرچه نیت کنی | نظر در صلاح رعیت کنی… |
240/43
از آن بهره ورتر در آفاق نیست | که در مُلک رانی به انصاف زیست |
246/43
احسان و نیکوکاری فضیلتی که گشایش اخروی را نصیب بنده میکند
کرم کن که فردا که دیوان نهند | منازل به مقدار احسان دهند |
564/56
وقتی عشق و شور آفرینی میکند، هدفش ساختن روحی پاک و هدایت زندگی برای پیوند با حضرت حق است.
اگر میرم امروز در کوی دوست | قیامت زنم خیمه پهلوی دوست |
1733/104
سرفرو آوردن در برابر حکم و رای خداوند و راضی به رضای حق بودن، اندیشهای است که تجلی گاه معرفه الله است.
چو رد می نگردد خدنگ قضا | سپر نیست مر بنده را جز رضا |
2620/141
قناعت پیوندی سعادت بخش که توانگری را به دنبال دارد.
قناعت توانگر کند مرد را | خبر کن حریص جهان گرد را |
2704/145
عالم بوستان جهان تربیت است و اصلاح نفس و دگرگونی اندیشهها برای سلامتی پیوندها.
سخن در صلاح است و تدبیر و خوی | نه در اسب و میدان و چوگان و گوی |
2874/153
در بوستان تفکر در پدیدههای هستی و نعمتهای او انسان را به سپاس گزاری برمی انگیزد تا جلوهای دیگر از پیوندها رقم بخورد.
عطایی است هر موی از او بر تنم | چگونه به هر موی شکری کنم؟ | |
ستایش خداوند بخشنده را | که موجود کرد از عدم بنده را |
3313-3312/171
در اندیشههای سعدی، عنایت خداوند همیشه شامل احوال بندگان است و توبه دروازهای است برای ایجاد پیوندهای دوباره حتی بعد از سالها غفلت.
بیا ای که عمرت به هفتاد رفت | مگر خفته بودی که بر باد رفت؟ | |
همه برگ بودن همی ساختی | به تدبیر رفتن نپرداختی |
3577-3576/183
بر روی هم نمایشگاهی که سعدی در بوستان به عرضه میگذارد، مجموعهای از پیوندهایی است که در چرخهی ارتباطی انسان با خدا و آفریدههای او هر کدام شاه راه و ریسمان محکمی است که میتوان با چنگ زدن به آن با خدا پیوند خورد. به قول دکتر زرین کوب «راههایی است که مخاطب را به کاخ دولت –یعنی سعادت ابدی- ره می نماید» (زرین کوب، 1391: 740)
ابیاتی که در این پایان نامه به عنوان نمونه آورده شده از بوستان سعدی (سعدی نامه) به تصحیح غلام حسین یوسفی است و اعداد که در زیر ابیات آورده شده از چپ به راست به ترتیب بیانگر شماره صفحه و شماره بیت میباشد.
این پایان نامه در پنج فصل به قرار زیر تنظیم شده است.
1- فصل اول: نگاهی به زندگی سعدی و آثارش
که در این فصل مختصری از زندگی سعدی و روزگارش و آثار وی آورده شده است.
2-فصل دوم: جلوههای پیوند انسان با خداوند
در این فصل سعی شده که آنچه در اندیشه سعدی باعث پیوند انسان با خداوند میگردد به صورت عنوانهای جداگانه آورده شود و سپس برای هر عنوان توضیحاتی همراه با نمونه ابیات آورده شود.
3- فصل سوم: پیوند انسان با هم نوعان
در این فصل جلوههایی از پیوند بین انسان و هم نوع خود به ویژه پیوند بین پادشاه و مردم آورده شده که به اعتقاد سعدی عنصرهای اخلاقی هم چون: رعیت پروری، نیکوکاری و غریب نوازی و میهمان نوازی جلوههایی هستند که سبب پیوند انسان با هم نوع خود میگردد.
4- فصل چهارم: پیوند انسان با خویشتن
سعدی باور دارد که انسان نسبت به خودش هم یک مسئولیتی دارد که در این فصل از جلوههایی صحبت شده که در واقع پیوند دهندهی انسان با خویشتن است و سبب خودسازی او میگردد، پیوندهایی هم چون: در غم خویش بودن، پاک دلی، پرهیز از غرور، خودپرستی و…
5- فصل پنجم: پیوند انسان با دیگر جلوههای آفرینش
در بوستان سعدی جلوههایی از آفرینش خداوند وجود دارد که انسان در پیوند و ارتباط با آنهاست. پیوندهایی هم چون: طبیعت، جانوران و… که در این فصل از این جلوهها و چگونگی پیوند انسان با آنها صحبت شده است.